نمایش «روزی که زمین خون گریست»
نمایش «روزی که زمین خون گریست» به کارگردانی عباس چهل تنان، هر شب ساعت 18 و 30 دقیقه در سالن هودی به روی صحنه می رود، دیدن این نمایش رایگان است.
انتشار: پیام خبر - تئاتر فارس (یادداشت) - روزنامه شیرازنوین شماره 821 مورخ 18 مهر 1398 صفحه 5 - روزنامه افسانه شماره 3986 مورخ 21 مهر 1398 صفحه 9 - تئاتر فارس (عکس) -
نمایش روزی که زمین گریست، به بررسی عاشورا از دیدگاه نویی می پردازد. دیدگاهی که عاشورا را از زبان کودکان به دادگاه می آورد تا نگاهی نو به این رویداد داشته باشد.
تماشاخانه استاد رحیم هودی، واقع در پارک آزادی شیراز، دارای چندین اتاق تمرین نمایش است و تنها یک جایگاه اجرای نمایش دارد که به صورت کف این شب ها میزبان نمایشی مذهبی به نام روزی که زمین گریست به نویسندگی و کارگردانی عباس چهل تنان است.
عباس چهل تنان از پیشکسوتان نمایش شیراز و فارس می باشد که نمایش را از دهه 50 آغاز کرده است. چهل تنان در کارنامه خود علاوه بر نویسندگی و کارگردانی نمایش های آیینی و مذهبی، نمایش های ویژه کودکان و نوجوانان را نیز دارد.
پوستر
نخستین چیزی که از هر اثر هنری منتشر می شود، پوستر است. این پوستر است که جذابیت ذهنی را برای مخاطب ایجاد می کند تا به دیدن آن اثر هنری برود.
پوستر این نمایش روایتی دارد از اسبی برون آمده از دریای خون، و کلاه خودی با دو پرچم سبز و سرخ که شاید نشانی باشد از سبزی معنویت و خون شهیدانی که آمیخته شده اند تا دریای طوفانی خونین کربلا را نگاره ای دیگر باشند.
این پوستر ندا می دهد که نمایش روایتی دارد از رستاخیز معنویت سبزی که حسین در کربلا خویش با رقص خونینش از آن دریای سرخ در آسمان بنا کرد.
بهره گرفتن از شاخص هایی همچون پرچمهای سبز و سرخ، اسب سپید، دریای خون، نگاره دست خون و چکامه های خوننین در پوستر همگی نشان هایی از اندیشه های عقل سرخ کربلای شیعه است. این نشان ها از ابتدای پیدایش و گسترش اندیشه و فرهنگ شیعه، به ویژه در نقاط عطف آن یعنی قیام صفویه و انقلاب اسلامی در ایران، به نشان های قیام و نهضت شیعی تبدیل شده اند. دستی با انگشتان باز، نمادی از پنج تن آل عباست که از دیرباز و به ویژه از دوره صفویه به نشان شیعه بدل شدند. دستی که در دوران انقلاب اسلامی با خون شهدا آغشته شد تا نمادی از انقلابی با خون شهدا باشد.
پس از عاشورا و به ویژه در ایران، اسب سپید خونین نمادی از ذوالجناح، اسب حضرت سیدالشهدا(ع)، است که عصر عاشورا و پس از شهادت امام، خونین تن به سوی خیمه گاه برگشت. از این رو اسب سپید خونین را در آیین های سوگ حسینی به عنوان نماد قیام کربلا می شناسند.
کلاه خودی با دو پر نیز نماد تعزیه و نمایش های مذهبی همچون تعزیه شناخته می شوند.
سبز نگاره ای از معنویت و سرخ نگاره ای از خون است. پرچم نیز از دیرباز نمادی از قیام است. شیعه از ابتدا خود را وامدار دو بال معنویت و شهادت می دانست که با پرچم های سبز به عنوان فریادگری معنویت و پرچم های سرخ به معنای آمادگی برای شهادت در راه خدا در جهان اسلامی شناخته می شود. این رنگ ها را با شیعه شدن مردم ایران در تبادل فرهنگی اسلام و ایران، بیش از پیش خود را شناخت. این در حالی است که سایر امت اسلامی به ویژه اهل سنت، رنگ های سیاه و سپید را برای خود بر می گزینند و دلیل آن را استفاده حضرت محمد(ص)، پیامبر اسلام از پرچم های سیاه و سپید می دانند. در شیعه نیز سپیدپوشی از ابتدا توسط ائمه شیعه رسم بود و با شهادت امام حسین (ع) رنگ سیاه نیز به آن افزوده شد تا آن جا که علمای سادات از عمامه سیاه استفاده می کنند. در آن دوران بنی امیه از رنگ سبز و سرخ برای جامه ها و پرچم های خویش بهره می گرفتند تا آن جا که کاخ سبز اموی در زمان معاویه بن ابی سفیان ساخته شد. بنی عباس با پرچم های سیاه به منزله سوگ وار بودن و پرچمی که رسول خدا (ص) از آن بهره گرفته است و هم نشانی از انتقام کربلا بود برخواستند و مهم ترین لشکر آنان یعنی سپاه خراسان، با نام سیاه جامگان شناخته شدند. اما کم کم با گرایش ایرانیان به تشیع به ویژه فرقه امامیه، ابتدا رنگ سبز و سپس سرخ وارد ادبیات مذهبی شیعه شد. تا آن جا که رنگ سبز را نماد معنویت شیعه و ائمه شیعه دانستند و رنگ سرخ را نیز به عنوان نماد خون شهیدان در فرهنگ شیعه شد.
صحنه
آن چه در ابتدای ورود برای تماشای هر نمایشی در هر جا به دیدگان می نشیند، صحنه ای است که در آن نمایش اجرا می شود. پس چیدمان صحنه به ویژه در ابتدا، می تواند به عنوان مقدمه ی هر نمایش باشد.
آن چه در ورود به صحنه دیده می شود تنها پلکانی در انتهای صحنه است.
لباس
هر چند چیدمان جایگاه ساده است، اما طراحی لباس بسیار متنوع برای بیست بازیگر با توجه به انگاره های شخصیت سازی نمایش، دیدگاه نویی را به ما نمایش می دهد.
لباس ها، همان لباس های عمدتاً عمومی و ساده نمایش است که رنگ هایی متفاوت دارند. در این نمایش لباس شبیه خوان امام حسین(ع)، شبیه خوان حضرت زینب(س) و شبیه خوان حضرت عباس (ع)، لباس های تعزیه بودند. همچنین لباس شخصیت پردازی های نمایش همچون زره، کلاه خود، شمشیر و مشک حضرت عباس طراحی ویژه ای بر لباس عمومی نمایش داشت تا بیانگر شخصیت های اشیایی باشند که گفته شد. از این دیدگاه طراح لباس ذوق و خلاقیت ویژه ای را به کار بسته بود.
نورپردازی
در نورپردازی از رنگ های سبز، قرمز، آبی و رنگ زرد برای موقعیت های مختلف نمایش علاوه بر جایگاه اصلی پردازش نور از بالا، نورپردازی مستتر در دکور و سکوها نیز استفاده شده بود و عباس چهل تنان به عنوان نورپرداز توانست با بهره گرفتن از نور به خلق تابلوهایی بصری برای افزایش فهم نمایش و ارتباط بهتر مخاطب، دست یابد.
نورپردازی های صورت گرفته، گاه آدمی را تا درون مایه اندوه بزرگ عاشورا فرو می برد تا با ندای کودکان، خویشتن درونی خویش را در دادگاه وجدان خود به تماشا ایستیم که در کجای دوران ایستاده ایم.
داستان پردازی
عباس چهل تنان در داستان پردازی خویش، اندیشه کودکانه را به میدان عاشورا می آورد تا با همان نگاه کودکانه تحلیلی بر عاشورا کنند.
در داستانی که چهل تنان از عاشورا روایت می کند اهمیت عباس، به زیبایی او نیست، به قد بالا و رشید او نیست، به ثروت یا قدرتش نیست، به آن که برادرش را یاور بوده نیست... عباس می آید چرا که اندیشمند است و اهل دانش... این عباس فخر دارد و در سوگش باید دنیایی بگرید نه آن عباس ها... عباس بر آزادگیش و اندیشه خود که عدالت خواهی را فریاد می زند در کنار امامی می ایستد که شخصیتش آن امام عدالت خواهی، دادخواهی، مبارزه با ستم و فساد است. از این رو در مقابل شمر می ایستد و امان نامه را پاره می کند. نه برای آن که شمر از او خواسته است تا جانش نگه داشته شود، بلکه برای نگه داشت آزادگی و اندیشه های عدالت خواهانه بر پایه دین اسلام، امان نامه را پاره می کند. و این جاست که عباس نشان می دهد از تبار علی است؛ نه چون علی را فرزند است، بلکه چون علی را پیروی می کند در آزادگی، در دانش، در دادخواهی و عدالت طلبی، در مرام مردانگی و جوانمردی در هر آن چه علی بود و علی بود و علی بود و بس.... عباس پیرو امامتی است که عدالت خواهانه و آزاده به میدان می آید نه برای قدرت و ثروت، می آید تا آزادگی را اسوه ای دگر باشد.
آنچه در این نمایش می بینیم شخصیت هایی است که در کربلا حضور دارند، هر چند جان ندارند، اما به دادگاه کودکان و نوجوانان امروز کشیده می شوند که چرا ...
اما بهره بردن کارگردان از شخصیت های دشمن که زنان نقش شان را بازی می کنند، شاید برای نخستین بار است، و این دیدگاهی نو را برای ما باز می کند. درست است که زن در اجتماع برابر مرد است و در خانه زن و مرد جایگاه خود را دارند. اما زن در هنر نمادی است که واقعیت بیرونی زن شاید آن نباشد. بهره گرفتن از زنان در نقش مردان آن هم مردانی که به ستیز مردان خدا آمده اند در این نمایش سخنی دیگر دارد که آن مردان ناجوانمردگی خود را به میدانگاه نبرد با عباس می آورند و نه مردانگی شان را که نشان از جوانمردی است.
روایت کلی از زبان مشک، آب و زمین و گاه زره، کلاه خود و شمشیر بیان می شود. زره، کلاه خود و شمشیر روایتی مردانه دارند. روایتی از مردانگی، ایستادن، مقاومت، سر خم نکردن و ماندن پای عباس، که تیغ های ناجوانمردان آنان را از عباس جدا کردند. شمشیر، زره و کلاه خود، نشان های سختی جنگند و ایستادن در میدان نبرد.
در این دادگاه کودکان، مشک، آب و زمین که بیشتر روایت داستان را بیان می کنند از زبان زنان روایت می شوند. این جا زنانگی زن، عشق، مهر، عطوفت، دلدادگی، وابستگی و شکستن در مقابل عباس بیان می شود. که عاشقانه می خواستند در کنار عباس باشند.
این می شود که ارتباط عمیقی بین تماشاچی به ویژه کودکان و نوجوانان با ماهیت و درون مایه نمایش شکل می گیرد. ارتباطی که باعث همزادپنداری کودکان و نوجوانان با نمایش می شود.