دادآزاد

شخصی
طبقه بندی موضوعی
Instagram
بایگانی
پیوندها
دادآزاد
این وبلاگ با کد شامد زیر در سامانه ساماندهی فضای مجازی ثبت شده است:
1-1-714563-64-4-1
همچنین کانال تلگرامی مربوط به این وبلاگ با کد شامد زیر نیز ثبت شده است:
1-1-714563-61-4-2
یادداشت
گفتگو
خبر
نگارخانه
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب

آزادگان عزیز، گاهی *فاصله بین ما و شما یک خاکریز* بود و گاهی *یک ساعت*. اما این طرف با آن طرف زیاد فاصله داشت. ما به خاک خود برگشته بودیم و اطرافیان‌مان دوستان و آشنایان بودند و اگر زجری و رنجی بر دوش داشتیم آن بود که نتوانسته‌ایم به‌خوبی *ادای دین* کنیم. و این که جنگ که بین‌مان فاصله انداخته است کی به پایان می‌رسد تا دیدارها دوباره تازه شود.

انتشار: پرتوجنوب - فاش‌نیوز - شکیباخبر - طلوع سیاست - بسیج - روزنامه طلوع شماره 3997 مورخ 3 شهریور 1403 صفحه 8 - هفته‌نامه شهرسبز شماره 613 مورخ 27 مرداد 1403 صفحه 8 - شیرازتحلیل - رزمنده - حافظ‌خبر -

بنام حق
برای *ازادگان عزیز*

سال‌روز ورود آزادگان سرافراز را به همه آزادگان و جانبازان و ایثارگران و عزت‌آفرینان، و خانواده‌های محترم شهدا، هم آنان که از وجود خود گذشتند تا به ایران و ایرانی وجود بخشند، هم آنان که از سلامت خود گذشتند تا سلامت دیگران را تأمین کنند، هم آنان که با افتخار سخت‌ترین شکنجه‌ها را در دوران اسارت به بند کشیدند تا حلاوت استقامت و آزادگی را به کام ملت ایران بچشانند.
ازادگان عزیز، گاهی *فاصله بین ما و شما یک خاکریز* بود و گاهی *یک ساعت*. اما این طرف با آن طرف زیاد فاصله داشت. ما به خاک خود برگشته بودیم و اطرافیان‌مان دوستان و آشنایان بودند و اگر زجری و رنجی بر دوش داشتیم آن بود که نتوانسته‌ایم به‌خوبی *ادای دین* کنیم. و این که جنگ که بین‌مان فاصله انداخته است کی به پایان می‌رسد تا دیدارها دوباره تازه شود.
شما در زیر *شلاق و شکنجه دشمن رنج* می‌بردید و ما زیر *نگاه سنگین مردمی که امیدشان* به ما بود.
شما در اسارت دشمنی بودید که از شما با *لگد و باتوم پذیرایی* می‌کرد و ما در انبوه *ناتوانی‌های خویش* که چرا شما را رها کردیم تا به چنگال دشمن بیفتید.
هم این طرف (ما) و آن طرف (شما) در رنجی بودیم که سالیان دراز برای‌مان ساخته بودند و حالا باید به‌ طریقی بر سر ان پیمان می‌ماندیم. و ماندیم اما بعد از این غائله آنچه باید می‌شد و جوانی از دست رفته‌مان باز می‌گشت که نشد. *کم‌لطفی دیدیم و این بزرگترین رنجی بود که بر ما و شما رفت*.
ما باید به خانواده‌های ایثارگرانی پاسخ می‌دادیم که فرزندان‌مان کجاست؟. *شهید مجروح، مفقود و یا اسیر*؟
و وقتی نمی‌دانی چه پاسخ دهی *آب می‌شوی و به زمین می‌روی*.
ما نیز شکنجه شدیم اما نه با شلاق و باتوم و کابل و انفرادی و... ما در چند جا شکنجه شدیم هم در مقابل خدا و هم در مقابل وجدان خویش و هم در مقابل سیل نگاه‌هایی که به سمت‌مان سرازیر می‌شد. شما در مقابل بی‌آبی و گرسنگی و شکنجه مقاومت کردید ما در مقابل نگاه‌ها.
چقدر سخت بود وقتی پدر و مادری برای اطلاع از وضع فرزندش به در خانه‌ات می‌اید و تو به‌ سختی در را باز می‌کنی که ندانسته‌هایت برایش بگویی. او به دنبال فرزندش و تو به دنبال ...
قدمتان استوار و تنتان سالم

حسین پیروان/ معلم بازنشسته، جانباز و رزمنده هشت سال دفاع مقدس

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
KJDYTVG