پژوهشکده تحول علوم انسانی
یک مبنای منطقی و روشی ساخته میشود که بخشی از صحتش به وحی برمیگردد؛ یعنی علوم دینی و قرآن و سنت و احادیث و ... بخشی به عقل، یعنی مطالعات فکری و عقلی و فلسفی و بخشی هم به تجربه برمیگردد
انتشار: هفته نامه شهرسبز شماره 254 مورخ 24 دی 92- پورتال دانشگاه شیراز - سایت خبری تحلیلی غریو - خبرگزاری دانشجو -عروج -ثامن - مناظره و گفتگو - خبرنامه دانشگاه شیراز - پرتال اطلاع رسانی بسیج اساتید فارس- هر چه بادا باد - کلام فارس -دانشگاه و فرهنگ - پایگاه اطلاع رسانی اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی استان فارس - پایگاه اطلاع رسانی سازمان بسیج رسانه فارس-
دکتر سعید زاهدزاهدانی مسؤل پژوهشکده تحول و ارتقای علوم انسانی و اجتماعی و همچنین عضو هیات علمی دانشگاه شیراز، است که در خرداد ماه امسال در دانشگاه شیراز تاسیس شد. این پژوهشکده پس از درخواست رهبری از جامعه دانشگاهی مبنی بر اصلاح علوم انسانی و اجتماعی و ارتقای آن به سمت اسلامی شدن این علوم توسط اساتید حوزه و دانشگاه با محوریت این پژوهشکده در دانشگاه شیراز رسما تاسیس گردید. متن حاضر مصاحبه ای است که با دکتر سعید زاهدزاهدانی رئیس این پژوهشکده انجام گرفته است.
از این که وقت تان را به ما دادید تشکر میکنم. شما مسؤول پژوهشکدهی تحول و ارتقای علوم انسانی و اجتماعی هستید. از آغاز تشکیل این پژوهشکده نظرات مختلفی دربارهی آن بیان شده است. این که پژوهشکدهای تأسیس شده است تا علوم انسانی ما را به سمت اسلامیت سوق بدهد، باعث شد که هر کس چیزی بگوید. به عنوان مثال، عدهای گفتند که اصلاً چنین چیزی غیرممکن است و عدهای برعکس گفتند که شالودهی علوم انسانی اسلامی میباشد و این کار احیاگری است نه ساختن و .... به خصوص بعد از بیانات مقام معظم رهبری این مسائل شکل دیگری به خود گرفت. از این رو مزاحم شدیم تا دریابیم چگونگی حرکتهایی که قرار است انجام بگیرد.
دکتر
سید سعید زاهدزاهدانی و محمدمهدی اسدزاده/ عکس از دوست عزیزم ابراهیم بهزادی/ مکان ساختمان اداری دانشگاه شیراز
دکتر زاهدزاهدانی: در مورد پژوهشکدهی تحول و ارتقای علوم انسانی و اسلامی و تأسیس این پژوهشکده در دانشگاه شیراز باید بگویم که ریشهی اصلی آن برمیگردد به مطالبهی مقام معظم رهبری مبنی بر ایجاد تحول در علوم انسانی از طریق جنبش نرمافزاری، نوآوری و نظریهپردازی و در نهایت، رسیدن به اصلاح الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت برای تأمین سبک زندگی اسلامی یعنی به تمامی مطالبات مقام معظم رهبری که در طول سالیان به صورت سلسله مراتب ارائه شده است ما در جامعهی تخصصی دانشگاهی و حوزوی به این نتیجه رسیدیم که باید کار فکری روی آن انجام گیرد و در نهایت، مقدرات اجتماعی در راستای منویات مقام معظم رهبری که در واقع هدایت جامعه به سمت اسلامی زیستن است، سازماندهی شود. علوم انسانی علوم مدیریت فرد و جامعه هستند. به طور کلی، ما علم را میخواهیم برای قدرت تصرف پیدا کردن در موضوعات. شیمی، فیزیک و ... هر علمی که بشر به وجود آورده و پیگیر آن بوده است، برای ایجاد قدرت تصرف و دخالت در امور میباشد. قواعد را به دست بیاوریم تا بتوانیم با توجه به آن قواعد، ارادهی انسان را اعمال کنیم. علوم انسانی در غرب هم برای همین به وجود آمد. یک تحول ساختاری و سازمانی در غرب به وجود آمد که منجر به تمدن مدرن شد. برای آن که این تمدن مدرن را اوّل تفسیر و سپس هدایت کنند، علوم انسانی به وجود آمد. ما هم در ایران به دنبال تجدید تمدن اسلامی به صورت مترقیتر از آن چه در قبل بود هستیم؛ ناگزیریم که علوم انسانی متناسب با این مدیریت و نظمدهی را داشته باشیم. علوم انسانی که در غرب شکل گرفته، خودش را مبتنی بر واقعیتهای قابل مشاهده میداند؛ برای همهی علوم نگاهشان این گونه است. معتقد به این هستند که هر چیزی قابل مشاهده است، آن را بررسی کنیم و فرمولهایش را به دست آوریم.
امّا ما در اسلام معتقد هستیم که هر چیزی قابل مشاهده است، یک واقعیت غیبی پشت سرش دارد که آن را حرکت میدهد یا موجب میشود یا تغییر میدهد که در رأس آن هم خداوند تبارک و تعالی است. بنابراین علوم انسانی که خودش را تنها به ظاهر مشغول میکند، نمیتواند نیاز ما را که معتقد هستیم یک عالم غیبی هست که این ماده را تغییر میدهد تأمین کند. «جهان و هر چه در او هست صورتند و تو جانی؛» یعنی جان جهان غیب است و اگر بخواهیم یک تفسیر درستی از واقعیتهای انسانی و اجتماعی داشته باشیم، باید واقعیت غیب را در مناسبات علمیمان در نظر بگیریم. علوم انسانی رایج نمیتواند این نیاز ما را برطرف کند. پژوهشکدهی تحول برای این تأسیس شده است که بر اساس واقعیت غیب و مشهود قواعد اجتماعی و انسانی را به دست آورد تا برای تمدنسازیِ تمدن جدید اسلامی کمک کند و همهاش هم در راستای مدیریت و خطمشی ای است که مقام معظم رهبری ارائه میکنند؛ زیرا ایشان مدیر جامعه هستند و نیازها را بیان میکنند که جامعه به چنین چیزی نیاز دارد و ما که در تحت ولایت ایشان قرار داریم، اگر نرویم به دنبال رفع آن نیازها، در قیامت حجتی نداریم که در مقابل ایشان ارائه نماییم و ایشان میگویند که من خواستم ولی کسی مرا یاری نکرد. ما نزد خدا مجبوریم و وظیفه داریم که هر چه ایشان میفرمایند انجام دهیم و انشاءا... که خداوند هم برکت بدهد و ما به نتیجه برسیم. بنابراین وظیفهی خودمان را انجام میدهیم و از همهی کسانی که معتقد به این وظیفه هستند درخواست داریم ما را یاری کنند تا به آنچه لازم است برسیم، برسیم.
* شما اشارهای کردید که آنچه در غرب به عنوان علوم انسانی مطرح است، یک پارامتری را در نظر نگرفتهاند و آن عالم غیب میباشد و ما میخواهیم بر اساس آن پارامتر عمل کنیم. آیا شما میخواهید علوم انسانی غرب را با این پارامتر بازخوانی کنید یا این که میخواهید به پارامترهای غرب این پارامتر را هم اضافه نموده و از اوّل شروع کنید.
دکتر زاهدزاهدانی: ما برای این که واقعیت غیب و واقعیت مشهود را با هم ملاحظه کنیم، برخی تصورشان این است که دانشهایی که بر اساس واقعیت غیب بنا شدهاند و دانشهایی که بر اساس واقعیت مشهود هستند، کنار هم بگذاریم و هر جایی هر کدام شان نقص داشت، از آن دیگری قرض بگیریم و حرکت مان را پیش ببریم. در طول سالیان پس از انقلاب این دیدگاه رایجترین دیدگاه بوده است. امّا الآن که رفتار و نتایج کارمان را ارزیابی میکنیم، متأسفانه به آن موفقیتی که میخواستیم نرسیدهایم. نه این که بیفایده بوده، بلکه هم برکاتی داشته است؛ ولی ما را به آن هدف نرسانده است. باید به این نکته توجه کنیم که ما واقعیت غیب را از هیچ کس جز خدا نمیتوانیم بشنویم؛ زیرا هیچ کس جز خداوند متعال غیب نمیداند و تنها سند معتبر دانش الهی هم قرآن کریم میباشد؛ که سیرهی معصومین(ع)، هم مفسر آن است. پس برای دریافت واقعیت غیب، قطعاً باید به وحی مراجعه کنیم. برای دریافت واقعیت مشهود هم، باید تجربه نماییم. از یک سو باید واقعیت غیب را مطالعه کنیم و از یک سو هم حتماً باید تجربه نماییم. عقل هم که بین این دو بایستی جمعبندی و سربندی کند و کارکرد خاص خودش را دارد. بنابراین باید یک منطق و روششناسی جدیدی طراحی کنیم که وحی و عقل و تجربه را با هم ملاحظه نماید.
*یعنی الآن شما به دنبال آن هستید که به طور کلی پارامترها را از اوّل تعریف نموده و سپس شروع کنید.
دکتر زاهدزاهدانی: بله. حتی از قبلتر. یعنی از منطق شروع کنیم؛ منطقی که بتواند هر سه اینهایی که ذکر کردم در کنار هم ببیند. روششناسی ای که هر کدام از سه مورد را، وحی و عقل و تجربه را، بتواند در خودش جمع کند؛ یعنی هم اکنون دانشهای حوزوی فعلی، این کار را نمیتوانند انجام دهند و از سوی دیگر، دانشهای دانشگاهی فعلی هم چنین کاری را نمیتوانند انجام دهند.
موزاییکی اینها را کنار هم گذاشتیم. باز هم دیدیم نشد. در دانشگاه رشتهی معارف و الهیات وارد کردیم، یا دانشگاهیها به حوزه رفتند، باز دیدیم که این ترکیب اتفاق نیفتاد. الآن به دنبال آن هستیم که یک منطقی درست کنیم که این سه تا را با هم ببیند و بر اساس آن مطالعهی انسانی و اجتماعیمان را شکل بدهیم. طبیعتاً در این مسیر، دانشهای موجود را دور نمیریزیم. بالاخره این هم تجربهای است بر اساس بخشی از آن معیارهایی که ما در روش تحقیق مان لازم داریم؛ یعنی فقط بر اساس تجربهی محض به وجود آمده اند و محصول آن هم دور ریختنی نیست. ولی این جور هم نیست که به عنوان پایههای اصلی کار ما، به کار گرفتنی باشند؛ بلکه به عنوان یک مطالعهی تطبیقی مورد استفاده قرار میگیرند.
یک جریان مطالعهی تحقیقی تجربی و دستاورد علمی ناقص، امّا به اصطلاح در موضوع تحقیق، این گونه به آن خواهیم نگریست.
* قبل از شما برخی از علما و فضلا، بحثی به نام شورای فقاهت را مطرح میکردند. با این منظور که در مسائل سیاسی و اجتماعی و حتی شرعی به یک نظر واحد برسند. یعنی تنها علوم حوزوی را میدیدند. حالا شما میخواهید با پارامترهای دینی به سراغ علوم انسانی و اجتماعی بروید. این را توضیح بفرمایید.
دکتر زاهدزاهدانی: این گونه نیست. یک مبنای منطقی و روشی ساخته میشود که بخشی از صحتش به وحی برمیگردد؛ یعنی علوم دینی و قرآن و سنت و احادیث و ... بخشی به عقل، یعنی مطالعات فکری و عقلی و فلسفی و بخشی هم به تجربه برمیگردد. این سه تا مبنای حرکت فکر میشود. در واقع، ترکیبی از این سه تا مبنای حرکت فکری میشود. و روش بر اساس این طراحی میگردد . بنابراین تمام علومی که الآن هستند به درد میخورند؛ اما این گونه نیست که اینها مبنای حرکت بشوند. بحث، بحث نوآوری است؛ یعنی از همان ابتدا نوآوری در منطق، نوآوری در روش و همان فرمایش مقام رهبری یعنی جنبش نرمافزاری خواهد بود؛ یعنی یک جنبش علمی اتفاق میافتد. در جنبشهای علمی تغییرات اتفاق میافتد. وقتی میخواهد تغییری اتفاق بیفتد، دیگر هیچ چیزی به عنوان پایه قرار نمیگیرد؛ یعنی بگوییم که این ثابت است و هیچ تغییری نمیکند و ما میخواهیم بر اساس آن، تغییرات جدید را به وجود بیاوریم. این گونه نیست. تنها چیزی که ثابت است و قابل تغییر نیست، وحی الهی است. بقیهی علوم قابل تغییرند.
* تاکنون در این مسیر چقدر پیشرفت داشتهاید؟
دکتر زاهدزاهدانی: بحمدا... از لحاظ ساختاری، پژوهشکده، شکل ساختاری خودش را پیدا کرده و 6 گروه علمی در آن به وجود آمده است که شامل: اقتصاد اسلامی، جامعهشناسی اسلامی، روانشناسی و علوم تربیتی اسلامی، مدیریت اسلامی، فلسفهی اسلامی و روش تحقیق که هر کدام از این گروهها حداقل 5 نفر اعضای هیأت علمی دارند که با آن همکاری میکنند. در سال 92 عمده بحثهای پژوهشکده بر روی روش تحقیق متمرکز میباشد و ما جلسات متعددی با اعضای شورای پژوهشی پژوهشکده داشتهایم که تمام مذاکرات این افراد در مورد روش پژوهش ضبط گردیده است و انشاءا... سایت پژوهشکده تأسیس خواهد شد و این مذاکرات، برای علاقمندان، روی آن قرار خواهد گرفت؛ که علاوه بر آن، دسترسی و هم فکری هم بکنند. در این جا 5 -6 نفر بودند که این بحث را به وجود آوردند و این بحث که روی سایت قرار بگیرد، راه اظهارنظر را باز میگذاریم که در نهایت آن فکرهای تخصصی جمع بشود.
تا همین اوایل زمستان بحث نقض روشهای موجود را داشتیم. روی این موضوع کار میکردیم که چرا روشهای موجود نمیتواند نیازهای ما را برطرف کند. از دی ماه به بعد، بنا داریم روی ایجاب کار کنیم؛ یعنی این که هر کس نظریهای برای تولید علوم انسانی-اسلامی دارد را دعوت میکنیم تا بیاید. برای نخستین نفر، حجتالاسلام دکتر پارسانیا (از شاگردان آیتا... جوادی آملی) نظرشان را ارائه کردند که مبتنی بر حکمت صدرایی و روشی که میشود بر اساس آن به وجود آورد، ارائه شد. بعد دیگران هم که در کشور هستند و اندیشههایی دارند اینها را هم دعوت میکنیم که بحثهای ایجابی خودشان را بیان کنند. در مورد روشهایی که وجود دارد یا این که روی آن فکر شده است، این ها عرضه بشود و انشاءا... از اواخر بهار 93 به فضل الهی جمعبندیهای روشهای تحقیقی که انجام بگیرد، گروهها میتوانند در این زمینه فعالتر گردند. گروهها تا الآن فعالیت آن چنانی نداشتهاند؛ هر چند کارگاههایی مانند کارگاه نقد علوم انسانی و یا کارگاه روشهای تحقیق موجود برگزار شده است. به عنوان مثال، آقای پارسانیا که نظر خود را ارائه دادند، همه را دعوت کردیم که در آن جلسه شرکت کنند، مقالات شان را برای گروهها فرستادیم، تا قبل از ارائه مطالعه نمایند و بعد در جلسه هماندیشی شرکت کنند؛ یعنی با توجه به یک پیشزمینهی ذهنی حرف شان را بزنند. کار روی نظریهی ایشان هم ادامه پیدا میکند.
از اوایل تابستان 93، گروهها میتوانند با عمق بیشتری وارد بخشهای تخصصی خودشان بشوند. انشاءا....
* در این فعالیتهایی که تا به حال انجام دادهاید تا چه حد اجتهاد حوزوی را مدنظر قرار دادهاید و قرار است از این به بعد مد نظر قرار گیرد؟ آیا بدون اجتهاد اسلامی میشود چنین کاری کرد؟ این در حالی است که در حوزههای علمیه به نظرات خودشان هم نقدهای بسیار جدی و محکمی دارند. چه رسد به اینکه دانشگاهیان بخواهند در این زمینه وارد شوند.
دکتر زاهدزاهدانی: ما مدیریت میکنیم. ما ادعا نمیکنیم که قرار است ما چیزی را به وجود بیاوریم. یا حتی اعضای شورای پژوهشکده چنین ادعایی نداریم. بلکه ما فقط کار را مدیریت میکنیم. نه این که بگوییم ما در دانشگاه میخواهیم چیزی به وجود بیاوریم و حوزه هم باید تابع ما باشد. اصلاً چنین چیزی نیست. موضوع این نیست که فقط دانشگاه بخواهد به تنهایی به نتیجه برسد؛ بلکه گفتیم که عقل و وحی و تجربه، پایههای اصلی تفکر ماست. بنابراین نیاز ما حتماً و حتماً برای ایجاد حوزه است. در جلسات ما یک روحانی شرکت میکند. از همین آقای پارسانیا که از شاگردان درجه یک آیت ا... جوادی آملی هستند، دعوت میکنیم که تشریف بیاورند. به طور کلی، کارهایی که در این مدت انجام گرفته، بدنهی اصلیش در حوزه است. بعد از انقلاب اسلامی موفق شدهایم که سه جریان فکری در زمینهی ترکیب واقعیت غیب و مشهود، داشته باشیم. این سه مکتب فکری عبارتند از مکتب فکری آیت ا... مصباح، مکتب فکری آیت ا... جوادی آملی و یکی هم فرهنگستان است. این سه تا مکتب دارند روی این موضوع کار میکنند و کاری که ما در پژوهشکده میکنیم، این است که بحثهای سه مکتب فوق را وارد دانشگاه نماییم. نظریات دانشگاهی را روی آنها، و بازخورد دانشگاه نسبت به اندیشههای آنان را، تدارک میبینیم. اگر در بین دانشگاهیان کسی هم حرف تازهای داشته باشد، حتماً میشنویم. کارهای علمی و فکری، مانند کارهای سیاسی نیستند که ما یک خطمشی خاصی را، یا فرمی را دیکته کنیم و بعد همه مجبور باشند از آن پیروی کنند. بحثهای علمی و فکری اقناعیند. بنابراین همهی اندیشهها که عمده بحثها از آن حوزه است، در اینجا روی آنان بحث و گفتگو میشود و در نهایت امیدواریم گروهها اقناع بشوند. ممکن است ما مدتها بحث کنیم، امّا اقناعی انجام نگیرد. این سه مکتبی که اشاره شد، پیروانی دارند و خود این سه مکتب دارند کارشان را انجام میدهند؛ بنابراین، انشاءا... عدهای از دانشگاه هم میآیند در این سه مکتب تقسیم میشوند و حرکت گسترش پیدا میکند. بنابراین، قطعاً ما از دانشهای حوزوی از جمله فقه بینیاز نیستیم و به نظر میرسد نتایج بحثهایی که به وجود میآید، تغییرات و رشدهایی را در علوم حوزوی هم ایجاد کند و تأثیراتی را روی خود روش فقاهت هم داشته باشد و فقه را تکمیلتر کند.
به هر صورت، ادامهی بحث و حرکت منوط به تزریق فکر و توافقات فکری است. ما اینجا نمیخواهیم حزب سیاسی درست کنیم و روشی را چاپ بزنیم و همگان ملزم به اجرای آن باشند. یک حوزهی فکری است.
* شما گفتید سه مکتب فکری وجود دارند. مکتب فکری آیت ا... مصباح، مکتب فکری آیت ا... جوادی آملی و فرهنگستان. در این مورد توضیحاتی ارائه کنید و شاخصهها وتفاوتهای آنها را بگویید.
کسان دیگری هم داعیهدار مکتب فکری یا فعالیتهای پژوهشی هستند.
تعامل شما با این دسته چطور است؟ آیا آنها را قبول ندارید و به کناری خواهید گذاشت؟
دکتر زاهدزاهدانی: در مورد قسمت اوّل سؤال ابتدا توضیح بدهم. آیتا... مصباح نقطهی تمرکز فعالیتهایشان بر علوم انسانی است. در علوم انسانی معتقدند که فلسفهی اسلامی و انسانشناسی اسلامی زیربنا هستند. بر اساس این دو باید نگاه کنیم ببینیم علوم غربی چگونه بر اساس فلسفهی خودش به وجود آمده و از همان راه با اتکاء به فلسفهی اسلامی و انسانشناسی اسلام پیش برویم؛ یعنی در بخشی، متدولوژی را از غرب بگیریم.
ایشان قائل به متدولوژی جدید در بخش تجربه نیستند.
فقط میگویند که متد وحیانی و حوزوی باید بیاید و کمک کند به نظریهپردازیها و فلسفه و انسانشناسی و بعد در مطالعات تجربی از همین متدهای غربی استفاده کنیم.
البته در جمعبندی، اگر چیزی مغایر با دین به دست آمد، کنار میگذاریم. باز به منابع دینی مراجعه میکنیم و آن جمعبندیهایی که با دین سازگار است را به عنوان نتیجهی کار اعلام مینماییم. این خلاصهای از مکتب آیت ا... مصباح بود.
آیت ا... جوادی آملی هم معتقد هستند که ما باید براساس فلسفهی اسلامی، که به طور عمده همان فلسفهی صدرایی است، حرکت کنیم. این حرکت در تمام علوم هم باید تسری پیدا کند و تفاوتی بین علوم انسانی و غیر آن وجود ندارد. در مورد علوم انسانی امروز و متداول نیز معتقدند که چون بر اساس فلسفهی اسلامی به وجود نیامده است، پس نمیتواند نیازهای ما را برطرف کند و آن را کاملاً کنار میگذارند. در علوم تجربی مانند فیزیک و شیمی و مهندسی و پزشکی و ... معتقدند که چون این علوم نگاه تجربی دارند، هر کدام مغایر با دین نباشد، ما معتبر میشماریم؛ چون خدا کتاب طبیعت را هم نوشته است. مانند کتاب قرآن که نوشته است. آنهایی که روی این کتاب طبیعت کار کرده اند و نتایجی به دست آوردهاند، در واقع دارند آیات الهی را برای ما توضیح میدهند. بنابراین در مورد علوم تجربی نظرشان غیر از علوم انسانی است و میگویند اگر علمیت دارند، به رسمیت میشناسیم و اگر علمیت ندارند، به رسمیت نمیشناسیم. معتقدند که اگر علمی هست، اسلامی است. بنابراین به طور خلاصه، آیتا... جوادی آملی یک چنین نگاهی دارند.
دفتر فرهنگستان، به طور عمده بر اساس اندیشههای مرحوم آیتا... سید منیرالدین حسینیالهاشمی شکل گرفته است. نظریهی اصلی از آن ایشان است و کسانی که در فرهنگستان کار میکنند، نظریات ایشان را نشر میدهند و معتقدند که فلسفه و به طور کلی علوم اسلامی گذشتهی ما، کاربرد خودشان را از دست دادهاند و الآن در مقطع زمانی هستیم که باید در آنها تحول ایجاد کنیم. نه این که آنها باطل بودند، بلکه این علوم، در زمان خودشان خوب عمل کردند؛ امّا الآن که ما به مرحلهی نظامسازی اسلامیِ بعد از رنسانس رسیدهایم؛ باید اینها را متحول کنیم و نیاز است که یک منطق و روششناسی و فلسفهی جدیدی را بسازیم.
در اصطلاح خودشان آن را فلسفهی چگونگی میگویند.
یعنی آن چه ما تا حال داشتهایم، فلسفهی چیستی و چرایی بوده است و فلسفهی چگونگی نداشتهایم. چون فلسفهی چگونگی نداشتهایم، قدرت برنامهریزی هم نداشتهایم.
به همین مناسبت تمدن گذشتهی اسلامی رو به افول رفت؛ چون در مقابل تمدنی قرار گرفت که فلسفهی چگونگی داشت. فلسفهی غرب با نسبیت برقرار کردن بین علوم تجربی، به فلسفهی چگونگی دست پیدا کرد. بنابراین آنها توانستهاند یک تمدن بسازند. ما هم باید یک فلسفهی چگونگی را با توجه به مبانی اسلامی طراحی کنیم. این فلسفهی چگونگی به ما در تنظیم مبانی روششناسی، هستیشناسی، معرفتشناسی و ... کمک خواهد کرد.
در مورد علوم جدید نیز، همچون آیت ا... جوادی آملی، آن را اعم از علوم تجربی و انسانی میدانند و فرقی بین علوم انسانی و تجربی قائل نیستند. میگویند باید بر اساس آن «فلسفهی چگونگی» را به دست بیاوریم این نیز در فلسفهی اسلامی اثبات و طراحی میشود.
تفاوتهای این سه مکتب در این موارد بود که خیلی خلاصه گفته شد. امّا مکاتب و اشخاص دیگری که نظریههایی داشته یا دارند معمولاً فرع بر این سه هستند؛ یعنی خیلی از این سه متمایز نیستند. یا در گروه اوّلی قرار میگیرند که روش تحقیق موجود را قبول میکنند؛ یا در گروه دوم قرار میگیرند که بیشتر تأکیدشان بر علوم انسانی است و یا گروه سوم. به هر صورت اگر حرف جدید وجود داشته باشد، حماقت است اگر به آن توجه نشود. اگر کسی حرف جدیدی داشته باشد و بخواهیم حوزهی فکری جدیدی درست کنیم و به آن گوش ندهیم، از حماقت است. بنابراین هر کسی، هر حرف جدیدی داشته باشد، باید در این دستگاه بیاید تا وجه تمایزها، اختلافات، تشابهات، نقاط ضعف و نقاط قوتش مطالعه بشود و در نهایت به سمت مقصود و مطلوبمان برویم.
* این سه مکتبی را که عنوان کردید و نظریات شان را بیان داشتید، بیشتر در حوزهی پژوهشی و فلسفی است. امّا میبینیم که برخی از افراد و گروهها مثلاً حوزهی سیاست یا اقتصاد یا ... ادعا دارند که با دیدگاه اسلامی به موشکافی پرداختهاند و چیز مدونی را به وجود آوردهاند که قابل عمل است و حتی نسبت به این سه جریان انتقادات تندی هم دارند. آیا اینها از نظر شما پذیرفته شده هستند؟
مسألهی بعد آن که برخی ادعای داشتهاند مثلاً اقتصاد اسلامی را بیان کردهاند. امّا وقتی در آن تطور کنید، چیزی جز نقد سیستمهای موجود نمیبینیم و شاید به همین دلیل بود که بعد از انقلاب دچار نوعی بیسروسامانی و سردرگمی شدیم.
و این شد که از غرب یا شرق، آنچه را داشتهاند گرفتیم. آیا تدبیری برای این که دوباره در دام این مسأله نیفتید در نظر دارید؟
دکتر زاهدزاهدانی: اوّل این که در فضاهای علمی، شیفتگی فکری یکی از ترمزهاست. یعنی اگر یک مطلبی به ذهن من رسید و به شکل کتاب یا مقاله درآمد، اگر بخواهم شیفتهی آن بشوم و هیچ نوع نقدی را راجع به آن نپذیرم و آن را حرف اوّل و آخر فرض کنم، یعنی مرگش را امضا کردهام. چون دانش ما حضوری نیست و تنها کتابی که میتوانیم بگوییم ابدی است، قرآن کریم میباشد. بقیهی دانشها تغییر و تکامل پیدا میکند. حتی باطل میشود. ممکن است امروز کارآیی داشته باشد، ولی چند مدت دیگر اصلاً به درد نخورد. پس این شیفتگی و این که آنچه نوشتهام، ختم کلام است، نباید در ذهنیت ما راهی داشته باشد. دوم این که وقتی میگوییم فلسفهی چیستی و چرایی، تقریباً همین نکته درونش نهفته است. چیستی توضیح میدهد که این وجود چیست؟ چرایی میگوید این وجود چرا چنین است؟ و دیگر هیچ کمکی به ما نمیکند، خب حالا که چی؟ شناختیمیش، فهمیدیم چطور به دست آمده است، خب حالا میخواهیم عمل کنیم، باید چه کار کنیم؟ فلسفه چیستی و چرایی نمیتواند اینجا به ما کمک کند. این بحث را به طور عمده فرهنگستانیها میکنند، که معتقد به فلسفهی چگونگی هستند. میگویند تا ما فلسفهی چگونگی نداشته باشیم، نمیتوانیم از این دام رکود نجات پیدا کنیم. فلسفهی چگونگی به ما کمک میکند تا آنچه را شناختیم که چیست و چرا هست، تبدیل به عمل کنیم، چگونه تغییر میکند؟ این چگونگی را که به دست آوردیم، میتوانیم برنامهی اجرایی داشته باشیم. بنابراین در برنامههای فرهنگستان سه بخش مطالعاتی داریم:
یکی بخش مطالعاتی که شامل: مطالعات حوزوی، مطالعات دانشگاهی و مطالعات اجرایی است. مطالعات حوزوی، مبانی دینی را تمام میکند. سپس مطالعات دانشگاهی مبتنی بر آن مبانی دینی که در حوزه پرورده میشود، فرمولهای نظری را به دست میآورد و آن بخش سوم، فرمولهای نظری را به فرمولهای کاربردی تبدیل میکند.
بنابراین با طراحی یک مدل سه وجهی در علم، این ایرادی که وارد شد را جواب میدهد.
* چیزی که شما گفتید، در بخش دوم دوباره ما در همان دور میافتیم که در طول سالیان پس از انقلاب به آن دچار میشدیم. حوزه کارش را انجام داده، هر چند ناقص بوده است، و دانشگاه نیز کارش را، هر چند ناقص انجام داده است. به عنوان مثال، در بیان مسائل دینی، حوزه حداقل قائل به این است که ما این کار را انجام دادیم.
آنچه که ما را با مشکل مواجه کرده در بخش دوم میباشد که وارد دانشگاه شده است تا فرمولهای نظری آن را بیرون بیاورند. اینجاست که دانشگاه دوباره حول همان علوم غرب یا شرق برمیگردد.
دکتر زاهدزاهدانی: زمانی مشکل ما حل خواهد شد که واقعیت غیب و مشهود را با هم ببینیم. در حوزههای ما تنها به واقعیت غیب و در دانشگاهها تنها به واقعیت مشهود میپردازند؛ یعنی هر دوی اینها دچار نقص هستند. بنابراین نمیتوانیم بگوییم که حوزه کار خودش را انجام داده است. پس بایستی هر دو با هم ترکیب بشود؛ یعنی حوزه هم بایستی بر اساس واقعیت مشهود، مسائلش را بیان کند. در واقع باید روشی بسازیم که حوزه در همان مبنا و روش کار کند و دانشگاه نیز با همان کار کند. امّا وظایف شان متفاوت است. وظیفهی حوزه، با همان مبانی منطقی و فلسفی و روششناسی، کار روی متون و استخراج زیربناهاست و دانشگاه نیز با همان روش، کار روی نظریهپردازی؛ یعنی تبدیل آن به فرمولهای کلی و اجرایی کاربردی و دستگاه اجرا با همان روش، تبدیل کردن فرمولهای کاربردی به اجراست.
* در بخش دوم، وقتی وارد دانشگاه میشویم، چه چیزی قرار است که به دانشجو یاد داده شود؟ چون قرار است ساختمان را روی زیربنایی که حوزه میسازد، بسازد. این دانشجویی که در دانشگاه درس میخواند، درست است که زیربنا را از حوزه میگیرد؛ ولی علوم را از غرب میگیرد و این ایجاد تناقض میکند. آیا این پژوهشکده، میتواند دانشجوی مسلمان تربیت کند. زیرا تا وقتی من مسلمان واقعی نباشم، نمیتوانم بیایم از نظر دینی نظریهپردازی کنم.
دکتر زاهدزاهدانی: کار پژوهشکدهی تحول، تبلیغات دین نیست. ما مسیر را شناسایی میکنیم. بر اساس مسیر، برنامهها را طراحی مینماییم. بعداً این را به دانشجویان و یا طلاب جدید ارائه میکنیم تا بیایند در این ساختار کار کنند. در واقع ما مقدمه را برای ساختارسازی، انجام میدهیم.
* شما گفتید احیای تمدن اسلامی، ولی پیشرفتهتر را مد نظر دارید. آیا الگوی خاصی مد نظر دارید یا ندارید؟
دکتر زاهدزاهدانی: این الگو را باید بسازیم. باید از درون همین علوم استخراج کنیم. وقتی توانستیم الگوی انسانی اجتماعی اسلام را بسازیم، میتوانیم الگوی آن تمدن را طراحی کنیم. شایان ذکر است که تمدن اسلامی را معمولاً از قرن دوم تا هفتم هجری ذکر میکنند. به هر صورت، بعد از آمدن دین مبین اسلام، تغییر و تحولاتی در جامعه و علم و ... رخ داد؛ که در نهایت، آن بازتابی که در زندگی مردم و فرهنگ عمومی پیدا شد، لقب تمدن اسلامی به خودش گرفت. آنچه به دست آمد اولاً بر اساس مقدورات زمان بود؛ ثانیاً با توجه به گسستی که بین دانش ائمهی اطهار(ع) و دانش به اصطلاح دانشمندانی که در این تمدن مشغول کار بودند، پیدا شد، آن تمدن ناب اسلامی که مورد نظر است، شکل نگرفت. بایستی در تمدنسازی جدید، این نکتهها را مدنظر قرار داد تا از آن مشکلات و نقاط ضعفی که در تمدن قبلی بود، عبرت بگیریم و انشاءا... تمدن جدید را به گونهای بسازیم که آن مشکلات را نداشته و مترقیتر باشد.
* گفتید که ما بر اساس خواست رهبری پای کار آمدیم. آیا این فقط رفع تکلیف است؟
دکتر زاهدزاهدانی: این که ما چنین گفتیم به این خاطر بود که ایشان مدیر جامعه هستند؛ مدیر جامعه، طاقت و مقدورات جامعه را میشناسد و اگر دستوری میدهد بر اساس مقدورات اجتماعی است. اگر ایشان تشخیص دادند که الآن زمان تولید این علوم است، هم نیازش و هم توانش وجود دارد. اگر کسانی که احساس توان میکنند، خودشان را کنار بکشند، خلاف وظیفه عمل نمودهاند. بنابراین مانند یک پدر، که استعداد بچههایش را تشخیص میدهد و هدایت میکند، ایشان نیز در بخشهای مختلف، استعدادهای جامعه را تشخیص میدهند و هدایت میکنند.
خب فقط میتوانند بگویند و این ما هستیم که وظیفه داریم وقتی ایشان فرمودند، بدانیم که نیاز و مقدوراتش هست، بنابراین باید آستین را بالا بزنیم و به میدان بیاییم.
* یک بحث دیگر، بحث اجرایی شدن طرحهایی میباشد که شما قرار است در این پژوهشکده روی آن کار کنید. آیا فقط متکی به دولت هستید؟
دکتر زاهدزاهدانی: هر طرح نظری، اگر بخواهد اجرا بشود، نیاز به فرهنگسازی دارد. وقتی فرهنگسازی شد، باید پای اجرای آن هم بایستیم؛ یعنی به عنوان مثال، کمربند ایمنی پس از فرهنگسازی، پلیس باید بایستد و اگر کسی بخواهد آن را زیر پا بگذارد با او برخورد کند و جلویش را بگیرد. اگر به نظریهای رسیدیم باید فرهنگسازی کنیم و این یعنی آن که متخصصان آن را قبول داشته باشند. اگر نداشته باشند، این کار را نمیکنند. بنابراین باید به نحو مقتضی فرهنگسازی انجام بگیرد. بعد که فرهنگسازی اتفاق افتاد، دستگاههای اجرایی به میدان بیایند و کنترل کنند تا از آن برنامه تخطی انجام نگیرد. اگر این اتفاق بیفتد، میتوان امید داشت که اجرایی شود. وقتی مقام معظم رهبری میفرمایند که بایستی در دانشگاه حرکت کنیم، اگر ما حرکت نکنیم، حرفهای ایشان روی زمین میماند. اگر که ما حرفی را گفتیم و ابزار فرهنگسازی آن را هم به کار گرفتیم، ما تمام تلاش خودمان را کردهایم، اگر مجریان اجرا نکنند، خلاف وظیفه انجام دادهاند. در جامعه همه باید با هم حرکت کنند. احساس مسؤولیت و وظیفه، همه باید با هم داشته باشند. اگر هر کسی بخواهد کار خودش را انجام دهد و همدیگر را هم قبول نداشته باشند و نخواهیم با هم همکاری کنیم، خب اجتماعی هم اتفاق نمیافتد. بنابراین یک ضرورت اجتماعی است که همه با هم حرکت و همکاری کنیم. این امر نیاز به یک مقدماتی دارد؛ اوّل هم دلی و بعد هم فکری میخواهد تا منجر به همکاری بشود. همدلی الحمدا... الآن وجود دارد و تقریباً امروز همه معتقدند که ما یک نقص برنامهی علمی داریم. این میشود همدلی. الآن همفکری هم دارد انجام میگیرد. که یکی از محملهای آن پژوهشکدهی تحول است. در پژوهشکده ما همفکری میکنیم، تا در نهایت به یک جمعبندی برسیم. پس از این که یک فکر واحدی به وجود آمد، باید مبنای همکاری در عمل شکل بگیرد. که باید فرهنگسازی و تبلیغش انجام گیرد تا اجرا بشود.
* در مورد فرهنگسازی و اجرا، دولت، مجلس و مجمع تشخیص مصلحت نظام و ... هر کدام خود یک پژوهشکدهای دارند که گاه نتیجهی این پژوهشها به صورت قانون هم درمیآید. امّا میبینیم که اجرایی نمیشود. چه فکری برای اجرایی کردن آن کردهاید.
دکتر زاهد زاهدانی: مشکل در همفکری است. اگر این همفکری حل بشود، به مرحلهی اجرا هم درمیآید. پس ابتدا باید روی همفکری کار کنیم. این که برخی میگویند هر کسی برای خودش یک اتاق فکر دارد، نشاندهندهی این است که این همفکری اتفاق نیفتاده است. اوّل باید با این اتاقهای فکر، نشست بگذارند و در این نشست، حرف شان را بزنند و دیگران نقدهای خودشان را بکنند. اگر نقدها را پذیرفتند و اصلاح انجام گرفت، اجرایش هم میکنند.
مهم این است که هم فکری اتفاق بیفتد.
بنابراین نمیشود که بنده بدون مقدمه، در پژوهشکده نظریهای را بپردازم و سپس توقع این را داشته باشم که همه بیایند این را اجرا کنند، این نمیشود؛ بلکه باید آن را طرحش کنم، هم فکری را نیز ایجاد نمایم؛ اگر این هم فکری ایجاد شد، امکان اجرا شدنش هم فراهم میشود؛ ولی در این راه نیز باید گفت که هر کسی باید وظیفهی خودش را انجام دهد. اگر در سطح جامعه، بخشی کارش را انجام دهد و بخشی انجام ندهد، کاری انجام نمیگیرد.
* چرا اسم پژوهشکدهی شما اسم و پسوند و پیشوند اسلامی ندارد؟
دکتر زاهدزاهدانی: این مسأله در آن مستتر است. تحول یعنی این چیزی که هست، نیاز ما را برطرف نمیکند. ارتقاء یعنی این چیزی که هست، تنها به واقعیت مشهود نظر دارد و وقتی به واقعیت غیب نیز بپردازد، تکمیل میشود و ارتقاء مییابد. بنابراین با توجه به این دو کلمه، ما را به آن سمت میبرد. اما اسم اسلامی نگذاشتیم؛ زیرا نمیتوانیم ادعا کنیم آنچه ارائه مینماییم، نهایت حرف خداست؛ بلکه ما بهرهای میبریم.
تمام رسالههای عملیه که نوشته میشود، نهایت تلاش مجتهد روی آن انجام میپذیرد و حجت خودش را تمام میکند. از مرحلهی ابتهال هم میگذرد، کتاب چاپ میشود؛ امّا مجتهد پشت رساله مینویسد: «عمل به این رساله، انشاءا... مجزی است». یعنی باز اگر خدا بخواهد این حرف درست است. بنابراین ما برای این که ادعای بزرگی نداشته باشیم و خودمان را با این ادعای بزرگ به هلاکت نینداخته باشیم، نام اسلامی را نیاوردیم؛ امّا پروسهی تحول و ارتقاء مسیری جز اسلامی شدن ندارد.
* گفتید که سه مکتب داریم.
نظرات شان را هم گفتید.
دو تا از این مکاتب معتقد به تسری در سایر علوم بودند؛ در حالی که اسم پژوهشکدهی شما، پژوهشکدهی تحول و ارتقای علوم انسانی و اجتماعی است. آیا فعالیتهای شما در سایر علوم، غیر از انسانی و اجتماعی هم تسری پیدا میکند؟
دکتر زاهدزاهدانی: فعلاً وظیفهی ما در این بخش است. آن هم بنا به فرمودهی مقام معظم رهبری؛ زیرا ایشان فرمودهاند که در علوم انسانی کار کنید. معنیاش این است که مقدورات اجتماعی فعلاً این حیطه را برای ما باز گذاشته است. انشاءا... وقتی ایشان دستور دادند که در همهی علوم، ما هم میگوییم سمعاً و طاعتاً.
* پس شما چشماندازی برای سایر علوم ندارید؟
دکتر زاهدزاهدانی: فعلاً نداریم. مگر این که رهبری دستور بدهند. یعنی بگویند که وقت آن رسیده که به سایر علوم هم وارد شوید. ما هم میگوییم چشم.
* با آرزوی توفیق برای شما که وقت تان را در اختیار ما قرار دادید