ادبنامه ادیبان فارس در ستایش غدیر-2
تنی چند از ادیبان استان فارس، سرودههای خود در ستایش جشن بزرگ غدیر را منتشر کردند.
انتشار: انجمن آثار و مفاخر فرهنگی استان فارس- ایکنا - کلمه - گیتیآنلاین - پیامخبر - پرتوجنوب - فرهنگ فارس -
انجمن آثار و مفاخر فرهنگی استان فارس، به بهانه بزرگداشت جشن بزرگ غدیر، برخی از سرودههای ادیبان فارس را منتشر کرد.
بی نام شما رود که دریاشدنی نیست
همشأن شما واژه که پیداشدنی نیست
هر شب که به جز وصف شما شعر بگوییم
شبهای درازیست که فرداشدنی نیست
بیتالغزلید و نمک شعر شمایید
آرایه و الفاظ که تنهاشدنی نیست
دیدیم به هنگام طلوع تو ز کعبه
خورشید که در دست زمین جاشدنی نیست
این خانه که آغوش برای تو گشوده
غیر از تو برای احدی واشدنی نیست
بیهوده که داماد پیمبر نشدی تو
هر مرد که همرتبهی زهرا شدنی نیست
هر بیت سرودیم تو را واسطه کردیم
این شعر به جز دست تو امضاشدنی نیست
محبوبه حقیقی – استهبان
***
باز مستم؛ غرق در شور و شَرم این روزها
باده میریزد کسی در ساغرم این روزها
نقش بسته نام زیبای امیرالمؤمنین
باز هم بر سردر چشم تَرم این روزها
شربت مِهر علی با شیر مادر خوردهام
ای خدا! رحمت به شیر مادرم این روزها
آمده عید دلانگیز غدیر و پُر شده
از گُلِ نام علی دور و برم این روزها
از حصار تن به ایوان طلاکوب نجف
اوج میگیرد تب بال و پرم این روزها
دلنشین نام علی را با عنایات خدا
مینگارم با وضو در دفترم این روزها
باغبانی پیرم و عاشق که در باغ وجود
لالهی مِهر علی میپرورم این روزها
بستهام اِحرام و میگردم به گِرد کعبه و
خواستار عیدی از پیغمبرم این روزها
یا علی میگویم و کشکول برمیدارم و
بر درش دست گدائی میبرم این روزها
در تمام سال با عشق علی سر میکنم
لیک با لطف خدا عاشقترم این روزها
چونکه از سوریه میآید به روی دوش باد
سر بریده لالههای پَرپَرم این روزها
با ابوبکر سیهاندیش بغدادی بگو
گر به دست تیغ بسپارد سرم این روزها
یا به جرم عشقبازی با علیِّ مرتضی
گر بسوزاند در آتش پیکرم این روزها
باز میبیند که شعله میکشد عشق علی
مثل ققنوس از دل خاکسترم این روزها
میستیزم در سپاه قدس با قوم یهود
با علی در فکر فتح خیبرم این روزها
از تنم بیرون نیاوردم لباس جبهه را
تا بگویم ذوالفقار حیدرم این روزها
راستی... نه، من کجا! حیدر کجا !پس بهتر است
تا بگویم خاک پای قنبرم این روزها
علیاکبر شجعان - استهبان
***
چرخ میچرخد و از عرش صدا میآید
صف به صف قافله با شور و نوا میآید
آید امروز به لبهای همه آیه شوق
سایه رحمت حق بر سر ما میآید
«خبر آ مد که خبرهای خوشی در راه است»
مرغ آمین به گلستان دعا میآید
عطر من کُنتُ گرفته تن زیبای فلک
باده از چشمه جوشان ولا میآید
تا که نازل بشود آیه اکملتُ لکُم
دست در دست نبی قبلهنما میآید
خانه امروز چه زیبا شده با نام علی
نام پاکش به جهان راهگشا میآید
یار و غمخوار نبی حضرت عشق است علی
یاوری هست که از غار حرا میآید
کعبه از روز تولد غم او را دارد
غم آن شب که به محراب دعا میآید
آنکه نشناخت علی را، ره خود را گم کرد
رهنمائیست که هنگام بلا میآید
به خودش گفت شبی شاعر مجنون حالی
به شفاعتگریم روز جزا میآید؟
زیبا جواهریان – استهبان
***
غدیر آمد و جان پُر شد از وِلای علی(ع)
کجاست عطر دلانگیز آشنای علی؟
نوای اشهد انّ ... علی ولیّ الله
شنیده میشود از عرش در ثنای علی
صدای قافلهها از غدیر میآید
هنوز میرسد از دورها صدای علی
«طلوع دست علی بین دست پیغمبر
ظهور جلوهی و الشمس و الضحای علی»
چه گفت؟ گفت محمد(ص) که هرکه یار من است
به مِهر سر بنهد بر سرِ وفای علی
چه گفت؟ گفت هرآنکس که مبتلای من است
دوباره دل بسپارد به ابتلای علی
چه گفت؟ گفت هرآنکس که مردِ راه من است
قدمقدم برود راهِ ردّپای علی
چه گفت؟ گفت که هرکس که مقتداش منم
نمازِ جان بگزارد بهاقتدای علی
شما! که اهلِ هوایید! سینه، پاک کنید
مگر شود ریههاتان پر از هوای علی
شما! که ابرو درهم کشیدهاید از بغض
دهید دل به نگاهِ گرهگشای علی
شما! که پشتِ در خیبرِ تناید اسیر
نظر کنید به بازوی لافتای علی
شما که در پسِ احزاب کینه پنهانید!
نمانده راهی جز سایهی لوای علی
یتیمهای زمان! هان! فقیرهای زمین!
شوید جمع همه بر درِ سرای علی
که باز، روی لبِ جبرئیل باز شده است
شکوفه غنچهی آیات هل اتای علی
هزار و صدها سال از غدیر میگذرد
کجای واقعه مانده است ماجرای علی؟
مگر مرام علی سادگی نبود؟ کجاست؟
گلیم کهنه و نعلین وصلهسای علی
مرید سنت شیخین زور و میز شدیم
کجاست مذهبِ از زور و زر رهای علی؟
زبیرهای زمان، طلحهطلحه جمع شدند
جملنشین شده قرآن دلربای علی
چه زود بندِ امارت، چه ساده ذوق کنیز
گسست ما را، از بند کفشهای علی
چه زود وارث تخت بنیامیّه شدیم
چه شد طنین مناجات و ربنای علی؟
چه شد تقدّس لبخند بیریای رسول(ص)؟
چه شد تفاخرِ تنپوشِ بوریای علی؟
چه شد نهیب پر از درد و داغ ابنحنیف؟
غم رثای نبی خطبهی رسای علی؟
چه شد حکایت شبها و شمع بیتالمال؟
چه شد شکایت چشمان روشنای علی؟
چه شد طریقت خرما و نان و سنگ و شکم؟
کجاست سفرهی افطار باصفای علی؟
پس از غدیر چه کردیم با علی؟ ایکاش
که از جنایت ما بگذرد خدای علی
در ابتدای علی مانده شعر من، افسوس!
قصیده راه ندارد به انتهای علی
غدیر: قصهی مظلومی علی است، دریغ!
غدیر: روضهی چاه است و نالههای علی
محمد مرادی – شیراز
***
آفتاب مهربان
وقت رفتنش رسیده بود و باز
فکر خاک بود
فکر غنچههای خواب روی شاخههای سبز تاک بود
فکر رویش جوانههای صلح
خواب راحت ستارهها
فکر بازگشت صبح بود
فکر نور
فکر سالهای دور بود
فکر کرد نور اگر نباشد آسمان سیاه میشود
باز هم بساط تیرگی
روبه راه میشود
فکر کرد و فکر کرد...
ناگهان فرشتهای از آسمان
نامهای به دست آفتاب داد
چند لحظه بعد
خنده بر لبش شکفت
گفت
بعد از آفتاب
نور سهم ماه میشود
توی دستش هزار گلدان داشت؛ او که از جنس نور و باران بود
علت آفرینش هستی، معنی جزء جزء قرآن بود
کوچهها را شبانه میپیمود، خانه خانه ستاره میپاشید
در کتاب پر از سکوت زمان، پدر قصهی یتیمان بود
حرفهایش همیشه میرویاند دانهدانه، بهار ایمان را
خندهاش غصه را درو میکرد، گریهاش مثل بغض طوفان بود
تا وزید، آسمانمان گل داد، او شکفت و جهانمان گل داد
خطبه خواند و ترانه جاری شد، با صدایش که عطر باران بود
روزهداری که با نفسهایش، صبر را لحظهلحظه معنا کرد
بینگاه همیشه آرامش، خاطرِ روزها پریشان بود
او که معنای هل أتی و نبأ، او که آیین مهر و بخشش و عدل
آیهآیه لبش ترانۀ عشق، سورهسوره نزول انسان بود
معصومه مرادی – شیراز
***
نواخت عشق علی، نیستان و دَف را هم
گرفت گسترهٔ مردی و شرف را هم
خوشا محبت دریا... که عشقِ مروارید
دریغ میکند از عاشقان، صدف را هم
چه حرمتی! که خداوند در بهشتِ غدیر
گرفت عهد شهیدان، صف به صف را هم
به احترام شما... همنشینِ «درّ یتیم»!
خرید از همه خرمهره را، خزف را هم
چنان یقین شما شیعهٔ محمد (ص) بود
که کرد مست طلب، شوق را، شعف را هم
دو دست، سمت خدا برده ذوالفقار شما
که: از تو میطلبم راه را، هدف را هم
مقیم حضرت ماهیم، آنکه میبافد
به پرنیان عطا بوریا، کنف را هم
«غلام حافظ خوشلهجهٔ خوشآوازم»
که یافت «بدرقهٔ شحنهٔ نجف» را هم
هلا صلابت ایمان، هلا امیر کلام
بگیر این منِ رفته به هر طرف را هم
عبدالرضا قیصری - مرودشت
***
الا یا اهل عالم رسیده عید اعلی
امیرالمومنین شد علی بر کل دنیا
شده نور علی نور ببین بر روی منبر
که برده دست او را ز سر بالا پیمبر
به او وابسته کرده خدا اکمال دین را
مع الحق او نموده امیرالمومنین را
ولی فرموده او را نبی در حج آخر
دعا کرده بر آن کس که باشد یار حیدر
به دل ها حب او را امانت داده احمد
به قرآن شأن او را برابر کرده ایزد
نباشد غیر حیدر کسی جان پیمبر
نباشد غیر صفدر کسی سردار خیبر
ببین حیدر که باشد که از زهرا برد دل
به یمن عشق زهرا شده او ماه کامل
به معراج پیمبر نبرده غیر اوراه
ز نور طلعت او خجالت می کشد ماه
به قلب عاشقانش ولای او مقیم است
فقط حیدر به دنیا صراط المستقیم است
محبوبه حمیدی - شیراز
***
هر دم نشسته روی لبم ذکر یا علی
سرور علی، بزرگ علی، مقتدا علی
پُر میشود دوباره دل از شوق روی او
پَر میکشد دوباره دل خسته، تا علی
هستیم با امید خداوند، عاقبت
همصحبتِ قیامتِ شیر خدا، علی
سرلوحه بزرگی و ایثار و اقتدار
سرچشمۀ مُسَلَّمِ آبِ بقاء علی
کشتی نشستهایم و از این خوش که گشته است
این کشتیِ رهاشده را ناخدا، علی
در ظلمت و سیاهیِ شبهای انتظار
حل میشود درونِ غم کوچهها، علی
برگشتهای ز کوفه و از مردم عراق
از بس شنیدهای سخن ناروا، علی !
ما را ببخش حضرت والای عاشقی !
ما را ببخش حضرت بیادعا، علی !
نادر رستگارمند - انجمن شهید رابع استهبان
***
کاش از شعرم گذر کنی تا
غزلی بروید از باران نگاهت
کویر تشنهی تبدار افکارم،
محتاج نمنم عشقیست که
از دستانت ببارد
چقدر تو را کم دارم
مرد تنهای نخلستان
وقتی سجدهگاهت مأمن خاکیان شد
گوش زمین از آرامش پدرانهات پُر شد
خاک از تو آبرو گرفت
و زمین با تو عزت
تو بهارانهترین فصل زمینی
ای آشناترین مِهر پدرانه
سهمی ندارم از داشتنت
به گاه ناتوانی،
نامت لالایی روح خستهام شده و
بر لبم شکوفا
بوی بیوفایی شهر آزارت میداد
زخمهای دلت از تبانی عقدهها خون شد
آنگاه که سفره دلتنگیات را در چاه میتکاندی
میدانستی که چاه بعد از نبودنت سراب مینوشد
و بر درد نداشتنت گریه میکند
چاه و من
هر دو دلتنگ
چاه به پایانش نرسید
اما
قلب من،
هنوز ترا نفس میکشد
منظر ایمنی - عضو انجمن اهل قلم شهرستان اقلید
***
***
شروع شد حکمیت؛ دوباره عقل و جنون
قسم به حجب نگاهت؛ قسم به سوره نون
خطوط نثر لبانت، دلیل حجت عشق
که کرده آینههای شکسته را کانون
مرا به حکم اصول و فروع در وقتش
به استناد مواد دو و سه قانون
به مرزهای حضورت اگر خطایی رفت
بپوش کرده ما را مفسر ذوالنون
من عاشقم؛ همه جانم؛ خلاصه در چشمت
تو شرح ده به همه از جهات گوناگون
که رأی تو همه عدل و به حکم استصحاب
افاقه بعد جنون میشود به حکم جنون...
حکیمه کامکار – کازرون
***