کتابشناسی دفاع مقدس 2: عام برات؛ سقای کازرونی جبههها
عام برات، یکی از شناخته شدهترین رزمندگان کازرون است که او را سقای جبهه نیز خواندهاند. او در دوران دفاع مقدس، در جبهههای گوناگون بهویژه برای لشکر المهدی و فجر، که رزمندگان استان فارس آن جا بودند، کار آبرسانی را انجام میداد.
انتشار: حافظخبر - خبرگزاری بسیج - پرسون - گفتمان فارس - پیامخبر - پرتوجنوب - گزارشخبر - هفتهنامه شهرسبز شماره 632 مورخ 2 دی 1403 صفحه 7 - فارس به روز -
کتاب عام برات را به سفارش رزمنده پاسدار دکتر حبیبالله (کاظم) پدیدار خواندم. این کتاب 200 صفحهای به زندگانی برات نوبهار، رزمنده و جانباز و پدر شهید جلال نوبهار میپردازد.
برات، زاده 3 تیر ماه 1307، در روستای دشتارژن که آن روزگار از روستاهای شهرستان کازرون بود، زاده شد. در 4 سالگی، پدرش را از دست داد و به همراه خانواده راهی کنارتخته شد. در ده دوازده سالگی، از مادر جدا شد و نخست به چوپانی و سپس کشاورزی در کنارتخته پرداخت. کمی که بزرگتر شد، در یکی از آسیابهای کنارتخته کارگری کرد. پس از چندی راهی کازرون شد و تا بزرگترین دگرگونیهای زندگی خود را در کازرون رقم بزند. نخست در آسیابی کارگری کرد و پس از ازدواج، با کسانی شریک شد و توانست کمکم برای خود کارخانه گچی داشته باشد و زندگیش را بسازد. او که نان کارگری روزانه از دسترنج خود میخورد با آغاز جنگ، راهی جبهه شد و از این جا داستانهای کتاب را پی میگیریم.
این کتاب دارای بخشهای پیش از جنگ تحمیلی، در دفاع از کیان سوسنگرد، جاماندن از عملیات طریقالقدس، عملیات بیتالمقدس، آبرسانی در زبیدات، آبرسانی در مجنون، فاو و شلمچه و پس از پذیرش قطعنامه 598 است.
عام برات، یکی از شناخته شدهترین رزمندگان کازرون است که او را سقای جبهه نیز خواندهاند. او در دوران دفاع مقدس، در جبهههای گوناگون بهویژه برای لشکر المهدی و فجر، که رزمندگان استان فارس آن جا بودند، کار آبرسانی را انجام میداد.
این کتاب، نوشتاری روان، ساده و خوانا دارد. نویسنده کتاب حجتالاسلام دکتر رحیم نوبهار، فرزند جانباز عام برات است که این کتاب را پس از گفتگو با عام برات سال 1399 در انتشارات سوره مهر به زیر چاپ برد
هرچند شاید این کتاب از بعد سندیت تاریخی، چیز دندانگیری برای تاریخپژوهان نداشته باشد و یا دارای بعد ادبی نباشد، میتوان در لابلای آن، برخی از ویژگیهای اجتماعی و مردمشناسانه چند دهه به ویژه دهه 60 را یافت.
این کتاب، به جای پرداختن کلان به جنگ و نبردهایی که رخ داده است، گوشهای گم شده از نیروهای تدارکاتچی جبههها و کسانی چون عام برات را که از روز نخست جنگ تا دو سال پساجنگ را در جبهه بودهاند برایمان میگوید. چیزی که کمتر شنیدهایم یا اصلا نشنیدهایم؛ چراکه همه گفتهها یا کلیات جنگ بوده است یا فرماندهان و رزمندگانی که تفنگ بر دوش داشتهاند.
صفحه 22: کربلایی عبدالله به مسائل مذهبی هم وارد بود. درباره آداب غذا خوردن و آب نوشیدن، حساب و کتاب خاص خود را داشت و حرفهای عجیبی میگفت. ماشاأالله نود سال داشت اما میخواست دختر جوانی را بگیرد، اما پدر دختر با عجله او را به عقد ازدواج یک دشتستانی درآورد تا غائله ختم شود.
صفحه 27: در برگشتن هم برای کرایه راه مشکل پیدا کردم و پول کم داشتم. به کارگاه یک شرکت ساختمانی رفتم. پرسیدم: مهندس و سرپرست کار کیست؟ شخصی را معرفی کردند. رفتم به او گفتم: فقیر و بی پول نیستم ولی به تهران آمدهام برای انجام دادن کاری؛ برای بازگشت به شهرستان پول کم آوردهام. کاری ندارید انجام بدهم؟ مرا برد به طبقه همکف ساختمان که محل پارکینگ بود. مقداری آهنآلات آنجا بود. گفت: این آهنها را جابجا کن. آهنها را جابجا کردم. عصر سی تومان به من داد که پول خوبی بود. کرایه تهران تا شیراز بیش از ده تومان نبود. به کازرون برگشتم.
صفحه 39: گاهی هم با همان ماشین همراه جوانهای کازرون به عنوان جهاد سازندگی به کمک روستاییان میرفتم.
صفحه 46: آن چند ماه که عملیات نبود، ما بی کار نبودیم. روزها میرفتیم از اهواز، نان و برنج و خرما از جهادسازندگی میآوردیم و بین روستاییان هویزه و چادرنشینهایی که گاو و گاومیش و گوسفند داشتند تقسیم میکردیم. آنها چیزی نداشتند و با سختی زندگی میکردند.
صفحه 74: روزی گروهی از ارتشیها آمدند پیش ما. سروانی که بینشان بود از من پرسید: این نقشهها و طرح کانالها را چه کسی به شما یاد داده است؟ جواب دادم: فرماندهی داریم به اسم عزیزی؛ او به ما یاد داده. گفت: والله من بیست سال است در ارتش کار میکنم، هنوز این گونه طرحریزی و نقسه بلد نیستم. آفرین به شما!
صفحه 164: بنال ای بنز ده تن زیر پایم/ که من عاشق به دشت کربلایم/ برم این آب را بهر عزیزان/ به سنگر با دو چشم اشک ریزان/ شده این شغل بر من افتخاری/ که باشد از ابوالفضل یادگاری
صفحه 169: زمانی که قطعنامه پذیرفته شده بود و هنوز در آبادان آبرسانی میکردم، یک روز شهید مسلم شیرافکن گفت: عام برات، دارند پرونده مجروحان را بررسی میکنند؛ تو هم برو پروندهات را درست کن. مرخصی گرفتم و رفتم کازرون. تعدادی مدارک و اوراق دادند دستم و گفتند برو شیراز. به همراه همسرم رفتم شیراز، بیمارستان سعدی (شهید فقیهی). آقایی که سبیل پرپشتی داشت نشسته بود روی صندلی. گفتم آقا من پروندهای در اینجا دارم مربوط به مجروحیتم. شماره پرونده را میخواهم. این آقا دستش را زد زیر بغلش و چپ چپ نگاهی به من کرد و گفت: هان پیرمرد، بگو ببینم از الاغ زمین خوردهای یا توی خیابان زمین خوردهای و حالا آمدهای میگویی من جبهه بودهام؟ بابا! تو اهل جبههای؟ همسرم ناراحت شد؛ خیلی ناراحت شدم و بلند شدم تا برگردم.


آرامگاه پیر بَنکی در آستانه ویرانی
آیا صفرهای پول ملی پرواز میکنند؟
هشیار باشیم؛ آتشبس، پایان جنگ نیست!
آشنایی با زندگی شهید پرفسور سعید برجی
به پیشواز نبرد آغاز میگردد
آشنایی با شهید پرفسور عبدالحمید مینوچهر
آشنایی با زندگی شهید پرفسور سید امیرحسین فقهی
آشنایی با آیتالله دکتر احمد بهشتی
سحرگاهان سعدیه
انقلاب ما، انقلابی از نهاد مردم بود
سرمای زمستانی شیراز با کمترین بارش
نگاهی به جلد کتاب کارگاه نوآوری و کارآفرینی؛ پایه یازدهم
نابودی سنگگورهای تاریخی کازرون
گلبوسه
ترور 4 دانشمند هستهای استان فارس در حمله رژیم صهیونیستی
شما در مقابل بیآبی و گرسنگی و شکنجه مقاومت کردید ما در مقابل نگاهها
رویداد آیینهها؛ آشنایی و بررسی آثار بابافغانی شیرازی
رویداد آیینهها؛ آشنایی و بررسی با شاه داعی الله شیرازی، عارف و شاعر سده نهم
در دومین رویداد ادبی آیینهها روی داد؛ آشنایی با مولانا محمد طالب جاجرمی
به بهانه آغاز هفته کتاب و کتابخوانی؛ پاسداشت دکتر منوچهر کیانی در رویداد صحبت یار
پاسداشت نزدیک به 30 چهره فرهنگ و هنر فارس در نیمسال نخست 1402
صدور مجوزهای فرهنگی هنری مجازی شد/ مهلت سامانه ای کردن تا پایان آبان
رونمایی از کتاب به ژرفای زیبایی
بررسی روابط عمومی از دو زاویه دانش و کارآیی
پاسداشت تلاشهای 100 چهره فرهنگی و هنری در رویداد صحبت یار 1401
پاسداشت بیش از ۴۰ فرهنگور و هنرمند فارس در رویداد صحبت یار
کارگردان نمایش اسب قاتلین: جشنوارهها بستر بالندگی هنری و اندیشهورزی
برگزاری کارگاههای توانمندسازی انجمنهای ادبی در فارس
طرح ویژه حمایت مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی از مستندسازان استان
گشت و گذار در مسجد جامع وکیل شیراز
چهارصد و هجدهمین نشان ملی مفاخر در دستان حکیمی از فسا
آشنایی با برخی از گلهای بهاری فارس
نوروز؛ نفسِ تازهٔ زمین و رستاخیز طبیعت
رویش دوباره زندگی در نوروز 1404
برفگاه سپیدان در روزهای پایانی اسفند
یک روز بارانی در شیراز : عشق و زیبایی در میان قطرات باران
گذری بر مناطق گردشگری کازرون
کاروانسرای خان زنیان
روستای دیکانک و گاوکشک
خشونت چیست؟
کودتای نظامی مصدق علیه شاه!!!
اردیبهشت های نعیم
حرم شاهچراغ
مهدویت، از حقیقت تا انحراف!!
باستان گرایی خوب یا بد؟
باغ سیب و به خانه زنیان
سفری با عطاهای فراموش نشدنی
خوانش نمایشنامه شب یلدا
خانه ای قدیمی در کازرون
منطقه چرامکان
گل انار
بهار در بهشت زهرای کازرون
سعدیه
سیب بود و آب بود و مهربانی
چنارفاریاب
استقبال مردم شیراز از شهدای گمنام
عزاداری محرم در حسینیه کازرونی های مقیم شیراز
باغ ارم
پارک جنگلی مرتضی علی در شیراز
چرا باید از روحانی بترسیم؟/خطر را جدی بگیرید!
انتخاب مسئول گروه قرآنی زنیان
شاخه اما بگریست
بچه محلمون آقا محمد
تاسوعای 1396 هجری کازرون
شکوفه های آخورک
دشت برم نوروز97
شکوفه های بهاری پرتقال
مناطق گردشگری شیراز
مصدق و نهضت تنگستانی ها
جنبش کتابخوانی در خانه زنیان
حافظیه
یک جامانده کربلای ۴ از اروند گفت
روستای کهمره سرخی
انتخابات 7 اسفند 94
حضرت عباس مدد کن مدد
کاش از شهدا یاد بگیریم فردا پس فردا چی از آقا بخوایم........