۲۵ دی ۹۹ ، ۱۲:۵۴
ورود ناصر خان قشقایی به ایران/ ناصر خان قشقایی کیست؟ چه کرد؟ چه شد؟
با فروافتادن رضاخان از تخت شاهی، ناصرخان به فارس برگشت و این بار تا کودتای 28 مرداد 1332 قدرتمندترین شخصیت فارس شد.
مرتبط: نهضت قشقاییهای بروایت مهندس طاهری -
نهضت قشقاییها و وحشت مردم کازرون به روایت مهندس طاهری
محمدمهدی اسدزاده
محمدمهدی اسدزاده
نهضت قشقاییها و وحشت مردم کازرون به روایت مهندس طاهری
محمدمهدی اسدزاده
محمدمهدی اسدزاده
محمدناصر خان صولت قشقایی (1278 دشتستان - 1362 لاس وگاس آمریکا) معروف به ناصر خان فرزند ارشد صولتالدوله قشقایی، از ایلخانهای ایل قشقائی و سیاستمداران دورهٔ پهلوی است.
اسماعیل خان قشقایی (بین ۱۲۵۵ تا ۱۲۵۹ فیروزآباد فارس - ۱۶ مهر ۱۳۱۱ تهران) ملقب به صولتالدوله و سردار عشایر ایلخان قشقایی در دوره قاجار و اوائل پهلوی بود. به علت رشادت و مهارت اسماعیل خان در تیراندازی و جنگهای چریکی، در اواخر سلطنت مظفرالدین شاه قاجار (۱۲۸۵ خورشیدی) فرمان ایلخانی قشقایی را از شاه گرفت. او از مشروطه خواهان و همواره با نفوذ بیگانگان در فارس مخالف بود. پس از تعرض پلیس جنوب به بخشی از جنوب کشور که آیت الله سید عبدالحسین مجتهد لاری حکم جهاد علیه انگلیسیها را داد، ایل قشقایی همگام با دیگر مردم جنوب ایران همچون دشتستانیها، تنگستانیها، دشتیها، کازرونیها و ... تا عزل فرمانفرما از حکومت فارس و ورود مصدقالسلطنه به این ایالت جنگید. از این دوران، نام ناصر خان در کنار صولتالدوله، وارد ادبیات سیاسی فارس و ایران شد و تا پایان زندگی صولتالدوله، ناصر خان در کنار او بود.
گفته میشود که صولتالدوله و فرزندانش در آغاز با روی کار آمدن رضاخان همچون برخی دیگر از بزرگان فارس، از هواداران او شد و در رکاب رضاخان برای سرکوب شیخ خزعل به خوزستان رفت.
در سال 1307 و آغاز خلع سلاح عشایر فارس با تندرویهای سرلشکر آیرم، قشقاییها خیزشی دیگر داشتند. آیرم ناصرخان، فرزند صولتالدوله را دستگیر کرد و به تهران برد. دستگیری او، قشقاییها را به مبارزه بیشتر کشاند و اوضاع فارس بحرانی شد. سرلشکر حبیبالله شیبانی فرماندهی لشکر جنوب را به عهده گرفت و با آزادی ناصرخان و برگشتش به فارس، اوضاع آرام شد.
به پاس کمک در فروخواباندن شورش در فارس، اسماعیل خان و پسرش ناصرخان به نمایندگی مجلس پذیرفته شدند. صولتالدوله در بهار ۱۳۱۰ بار دیگر به عنوان نماینده جهرم به مجلس شورای ملی رفت و اندکی پیش از او، ناصرخان به نمایندگی ایل قشقایی در این دوره برگزیده شد.
پس از مرگ مستوفیالممالک، در سال 1311، که از دوستان صولتالدوله بود و در آزادی و مصونیت این پدر و پسر نقش بسزایی داشت، علی منصور وزیر داخله (کشور) مصوبه لغو مصونیت اسماعیل خان و پسرش را در فردای خاکسپاری (هشتم شهریور) از مجلس گرفت و هر دو دستگیر و زندانی شدند. در شانزدهم مهر همان سال، پدرش اسماعیل خان، بر اثر عفونت در زندان قصر درگذشت و ناصر خان نیز تبعید شد. تبعیدی 9 ساله که تا پایان حکومت رضاخانی ادامه داشت.
با فروافتادن رضاخان از تخت شاهی، ناصرخان به فارس برگشت و این بار تا کودتای 28 مرداد 1332 قدرتمندترین شخصیت فارس شد.
پس از اشغال ایران در شهریور 1320 و به تاراج رفتن مایحتاج، آذوقه و اموال مردم ایران توسط اشغالگران، در فارس نیز نیروهای انگلیسی به چپاول اموال و آذوقه مردم پرداختند. دزدیها، چپاولها و غارت اموال مردم به ویژه مایحتاج و آذوقه آنان، زندگی را روز به روز بر مردم تنگ و تنگتر کرد. در این هنگام، ناصرخان به همراه خسروخان قشقایی، بار دیگر تفنگ بر دوش انداختند و با کمک و یاری قشقاییها و دیگر مردم فارس، فیروزآباد، کازرون و ... و در پایان شیراز را به تصرف خود درآورده، درب انبارها را بروی مردم باز کردند.
مرحوم مهندس رجبعلی طاهری در گفتگویی این رخداد را چنین بیان میکند: شورش ترکان شاید فقط به بهانه قحطی و فشار گرسنگی بود. که این امور نه تنها ترکان که همه مردم را تحت فشار و در مضیقه قرار داده بود. گرسنگی تنها مشکل مردم در آن دوران اشغال نبود که باید شیوع بیماری ها را نیز به آن اضافه کرد. ترکان قشقایی که بیش از بقیه در فشار بودند، منتظر یک جرقه برای انفجار بودند و این زمان جرقه را ناصرخان و خسروخان دو تن از سران آنان زدند و این امر باعث اتحاد قشقاییها و شورش آنان شد.
وی ورود ترکان قشقایی به کازرون را چنین بیان میکند: ترکان در اطراف کازرون بر تلها منزل کردند و چند روزی ماندنی شدند. در این مدت مردم نیز پشت سر عشایر به ادارات میرفتند و اداراتی چون اداره غله را از چنگان آنان بیرون میارودند. در انبار غله مقادیر بسیار زیادی غله انبار شده بود در حالی که مردم آه نداشتند که با ناله سودا کنند.
در سال ۱۳۲۶ ناصر خان به نمایندگی شیراز در مجلس شورای ملی انتخاب شد اما نمایندگی را نپذیرفت. در سال ۱۳۲۸ با تشکیل مجلس سنا به عنوان سناتور فارس از جانب شاه منصوب شد. در جریان نهضت ملی شدن نفت از مصدق و جبهه ملی پشتیبانی کرد و پس از کودتای ۲۸ مرداد، همچون برادرانش (ملک منصور خان، محمدحسین خان و خسروخان)، در حالی که مورد غضب محمدرضاشاه پهلوی قرار گرفته بود، با کمک سپهبد زاهدی که با وی از زمان پدرش آشنایی دیرینه داشت، جان سالم به در برد و موفق به خروج از کشور و در حقیقت به خارج از کشور تبعید شد.
در دوران تبعید، تمام اموال و داراییهای ناصرخان که باغ ارم شیراز و املاک زیادی را شامل میشد، مصادره و توقیف شد. وی به دلیل سکونت فرزندانش در آمریکا پس از مدت کوتاهی اقامت در اروپا به آمریکا مهاجرت کرد و به گفته خودش گفتگوی مفصل و نزدیک به هشت ساعته در مصاحبه با حبیب لاجوردی در پروژه تاریخ شفاهی ایران، همچنان به مخالفت با شاه ادامه داد. وی با آغاز نهضت امام خمینی از طریق دوستانش در جبهه ملی کمکم با امام خمینی آشنا شد و از یاران و هوادارن ایشان شد.
با بالا گرفتن انقلاب، ناصرخان پس از 25 سال تبعید، 23 دی ماه 1357 در میان استقبال باشکوه مردمی به ایران وارد شد.
او به میان ایل خود بازگشت و به مبارزه و تبلیغ علیه شاه و پشتیبانی از امام خمینی ادامه داد.
با پیروزی انقلاب، ناصرخان قشقایی در انتخابات نخستین دوره مجلس شورای اسلامی به نمایندگی انتخاب شد؛ هرچند کمونیستها و گروههای چپ همچون حزب توده به دلیل پیشنیه مخالفت ناصرخان با آنان از سویی و از سوی دیگر گروههایی چون سازمان مجاهدین خلق به دلیل خان بودن او، تلاشهای گستردهای علیه او آغاز شد که در نتیجه، اعتبارنامهاش رد و ابتدا برادرش خسرو خان و سپس خودش توسط نیروهای خودسر دستگیر شدند. دستگیری این دو ناآرامیهایی در فارس و شورش قشقاییها را به دنبال داشت که در پایان با دستور امام خمینی، از زندان آزاد شدند.
نام نیک ناصرخان و خسروخان که یادگارهای صولتالدوله قشقایی بودند، و این دستگیری آنها، برخی از گروههای معارض برآن داشت تا با بهرهگیری از نام آنها و به نام آنها، مبارزه مسلحانه خود را آغاز کنند. در حالی که ناصر خان و خسروخان در میان قشقایی که به معارضین پیوسته، بایکوت و کانالیزه بودند، برخی نیز به نام هواداری از انقلاب و امام خمینی پرچم مبارزه با خان و خان بازی را برافراشته و نوک حملات خود را به سوی آن دو نشانه گرفتند. امام خمینی در این بین دو تن از یاران دیرین خود یعنی مرحوم شهید آیتالله عبدالرحیم ربانی شیرازی (نماینده ولیفقیه در استانهای کردستان، آذربایجان و فارس، عضو مجلس خبرگان قانون اساسی اول، عضو مجلس خبرگان رهبری و عضو شورای نگهبان) و مرحوم مهندس رجبعلی طاهری (پایهگذار سپاه پاسداران انقلاب اسلامی فارس و نماینده وقت مردم شهرستان کازرون در نخستین دوره مجلس شورای اسلامی) را بعنوان نمایندگان خود با اماننامهای به سوی این دو ایلخان قشقایی فرستاد. ورود این دو مبارز و پیشگام کهن فارس به این رخدادها، بر پیچیدگی افزود.
مرحوم رجبعلی طاهری در این باره میگوید: از راههای گوناگون برای رساندن اماننامه امام خمینی و بیرون کشیدن این دو خان قشقایی اقدام کردیم. اما متأسفانه تندرویهای برخی از به اصطلاح انقلابیون از این سو و بسته شدن راهها از سوی اردوی عبدالله خان که گرایشهای مارکسیستی داشت و با بهرهگیری از نام آن دو دست به شورش زده بود، راه را برای ما بسیار سخت کرد. هرچند توانستیم نامه را با دادن چند شهید به دست ناصرخان برسانیم، اما نتوانستیم به دست خسروخان برسانیم.
ناصرخان با بیرون آمدن از اردوی فتنهگران، بار دیگر از ایران بیرون شد و از راه ترکیه به آمریکا رفت تا سالهای پایانی زندگی را در آن جا سپری کند.
ناصرخان قشقایی در اسفند ماه 1362 درگذشت.
کتاب «سالهای بحران» خاطرات روزانهٔ ناصرخان قشقایی به تصحیح نصرالله حدادی در سال ۱۳۶۶ چاپ شد.
اسماعیل خان قشقایی (بین ۱۲۵۵ تا ۱۲۵۹ فیروزآباد فارس - ۱۶ مهر ۱۳۱۱ تهران) ملقب به صولتالدوله و سردار عشایر ایلخان قشقایی در دوره قاجار و اوائل پهلوی بود. به علت رشادت و مهارت اسماعیل خان در تیراندازی و جنگهای چریکی، در اواخر سلطنت مظفرالدین شاه قاجار (۱۲۸۵ خورشیدی) فرمان ایلخانی قشقایی را از شاه گرفت. او از مشروطه خواهان و همواره با نفوذ بیگانگان در فارس مخالف بود. پس از تعرض پلیس جنوب به بخشی از جنوب کشور که آیت الله سید عبدالحسین مجتهد لاری حکم جهاد علیه انگلیسیها را داد، ایل قشقایی همگام با دیگر مردم جنوب ایران همچون دشتستانیها، تنگستانیها، دشتیها، کازرونیها و ... تا عزل فرمانفرما از حکومت فارس و ورود مصدقالسلطنه به این ایالت جنگید. از این دوران، نام ناصر خان در کنار صولتالدوله، وارد ادبیات سیاسی فارس و ایران شد و تا پایان زندگی صولتالدوله، ناصر خان در کنار او بود.
گفته میشود که صولتالدوله و فرزندانش در آغاز با روی کار آمدن رضاخان همچون برخی دیگر از بزرگان فارس، از هواداران او شد و در رکاب رضاخان برای سرکوب شیخ خزعل به خوزستان رفت.
در سال 1307 و آغاز خلع سلاح عشایر فارس با تندرویهای سرلشکر آیرم، قشقاییها خیزشی دیگر داشتند. آیرم ناصرخان، فرزند صولتالدوله را دستگیر کرد و به تهران برد. دستگیری او، قشقاییها را به مبارزه بیشتر کشاند و اوضاع فارس بحرانی شد. سرلشکر حبیبالله شیبانی فرماندهی لشکر جنوب را به عهده گرفت و با آزادی ناصرخان و برگشتش به فارس، اوضاع آرام شد.
به پاس کمک در فروخواباندن شورش در فارس، اسماعیل خان و پسرش ناصرخان به نمایندگی مجلس پذیرفته شدند. صولتالدوله در بهار ۱۳۱۰ بار دیگر به عنوان نماینده جهرم به مجلس شورای ملی رفت و اندکی پیش از او، ناصرخان به نمایندگی ایل قشقایی در این دوره برگزیده شد.
پس از مرگ مستوفیالممالک، در سال 1311، که از دوستان صولتالدوله بود و در آزادی و مصونیت این پدر و پسر نقش بسزایی داشت، علی منصور وزیر داخله (کشور) مصوبه لغو مصونیت اسماعیل خان و پسرش را در فردای خاکسپاری (هشتم شهریور) از مجلس گرفت و هر دو دستگیر و زندانی شدند. در شانزدهم مهر همان سال، پدرش اسماعیل خان، بر اثر عفونت در زندان قصر درگذشت و ناصر خان نیز تبعید شد. تبعیدی 9 ساله که تا پایان حکومت رضاخانی ادامه داشت.
با فروافتادن رضاخان از تخت شاهی، ناصرخان به فارس برگشت و این بار تا کودتای 28 مرداد 1332 قدرتمندترین شخصیت فارس شد.
پس از اشغال ایران در شهریور 1320 و به تاراج رفتن مایحتاج، آذوقه و اموال مردم ایران توسط اشغالگران، در فارس نیز نیروهای انگلیسی به چپاول اموال و آذوقه مردم پرداختند. دزدیها، چپاولها و غارت اموال مردم به ویژه مایحتاج و آذوقه آنان، زندگی را روز به روز بر مردم تنگ و تنگتر کرد. در این هنگام، ناصرخان به همراه خسروخان قشقایی، بار دیگر تفنگ بر دوش انداختند و با کمک و یاری قشقاییها و دیگر مردم فارس، فیروزآباد، کازرون و ... و در پایان شیراز را به تصرف خود درآورده، درب انبارها را بروی مردم باز کردند.
مرحوم مهندس رجبعلی طاهری در گفتگویی این رخداد را چنین بیان میکند: شورش ترکان شاید فقط به بهانه قحطی و فشار گرسنگی بود. که این امور نه تنها ترکان که همه مردم را تحت فشار و در مضیقه قرار داده بود. گرسنگی تنها مشکل مردم در آن دوران اشغال نبود که باید شیوع بیماری ها را نیز به آن اضافه کرد. ترکان قشقایی که بیش از بقیه در فشار بودند، منتظر یک جرقه برای انفجار بودند و این زمان جرقه را ناصرخان و خسروخان دو تن از سران آنان زدند و این امر باعث اتحاد قشقاییها و شورش آنان شد.
وی ورود ترکان قشقایی به کازرون را چنین بیان میکند: ترکان در اطراف کازرون بر تلها منزل کردند و چند روزی ماندنی شدند. در این مدت مردم نیز پشت سر عشایر به ادارات میرفتند و اداراتی چون اداره غله را از چنگان آنان بیرون میارودند. در انبار غله مقادیر بسیار زیادی غله انبار شده بود در حالی که مردم آه نداشتند که با ناله سودا کنند.
در سال ۱۳۲۶ ناصر خان به نمایندگی شیراز در مجلس شورای ملی انتخاب شد اما نمایندگی را نپذیرفت. در سال ۱۳۲۸ با تشکیل مجلس سنا به عنوان سناتور فارس از جانب شاه منصوب شد. در جریان نهضت ملی شدن نفت از مصدق و جبهه ملی پشتیبانی کرد و پس از کودتای ۲۸ مرداد، همچون برادرانش (ملک منصور خان، محمدحسین خان و خسروخان)، در حالی که مورد غضب محمدرضاشاه پهلوی قرار گرفته بود، با کمک سپهبد زاهدی که با وی از زمان پدرش آشنایی دیرینه داشت، جان سالم به در برد و موفق به خروج از کشور و در حقیقت به خارج از کشور تبعید شد.
در دوران تبعید، تمام اموال و داراییهای ناصرخان که باغ ارم شیراز و املاک زیادی را شامل میشد، مصادره و توقیف شد. وی به دلیل سکونت فرزندانش در آمریکا پس از مدت کوتاهی اقامت در اروپا به آمریکا مهاجرت کرد و به گفته خودش گفتگوی مفصل و نزدیک به هشت ساعته در مصاحبه با حبیب لاجوردی در پروژه تاریخ شفاهی ایران، همچنان به مخالفت با شاه ادامه داد. وی با آغاز نهضت امام خمینی از طریق دوستانش در جبهه ملی کمکم با امام خمینی آشنا شد و از یاران و هوادارن ایشان شد.
با بالا گرفتن انقلاب، ناصرخان پس از 25 سال تبعید، 23 دی ماه 1357 در میان استقبال باشکوه مردمی به ایران وارد شد.
او به میان ایل خود بازگشت و به مبارزه و تبلیغ علیه شاه و پشتیبانی از امام خمینی ادامه داد.
با پیروزی انقلاب، ناصرخان قشقایی در انتخابات نخستین دوره مجلس شورای اسلامی به نمایندگی انتخاب شد؛ هرچند کمونیستها و گروههای چپ همچون حزب توده به دلیل پیشنیه مخالفت ناصرخان با آنان از سویی و از سوی دیگر گروههایی چون سازمان مجاهدین خلق به دلیل خان بودن او، تلاشهای گستردهای علیه او آغاز شد که در نتیجه، اعتبارنامهاش رد و ابتدا برادرش خسرو خان و سپس خودش توسط نیروهای خودسر دستگیر شدند. دستگیری این دو ناآرامیهایی در فارس و شورش قشقاییها را به دنبال داشت که در پایان با دستور امام خمینی، از زندان آزاد شدند.
نام نیک ناصرخان و خسروخان که یادگارهای صولتالدوله قشقایی بودند، و این دستگیری آنها، برخی از گروههای معارض برآن داشت تا با بهرهگیری از نام آنها و به نام آنها، مبارزه مسلحانه خود را آغاز کنند. در حالی که ناصر خان و خسروخان در میان قشقایی که به معارضین پیوسته، بایکوت و کانالیزه بودند، برخی نیز به نام هواداری از انقلاب و امام خمینی پرچم مبارزه با خان و خان بازی را برافراشته و نوک حملات خود را به سوی آن دو نشانه گرفتند. امام خمینی در این بین دو تن از یاران دیرین خود یعنی مرحوم شهید آیتالله عبدالرحیم ربانی شیرازی (نماینده ولیفقیه در استانهای کردستان، آذربایجان و فارس، عضو مجلس خبرگان قانون اساسی اول، عضو مجلس خبرگان رهبری و عضو شورای نگهبان) و مرحوم مهندس رجبعلی طاهری (پایهگذار سپاه پاسداران انقلاب اسلامی فارس و نماینده وقت مردم شهرستان کازرون در نخستین دوره مجلس شورای اسلامی) را بعنوان نمایندگان خود با اماننامهای به سوی این دو ایلخان قشقایی فرستاد. ورود این دو مبارز و پیشگام کهن فارس به این رخدادها، بر پیچیدگی افزود.
مرحوم رجبعلی طاهری در این باره میگوید: از راههای گوناگون برای رساندن اماننامه امام خمینی و بیرون کشیدن این دو خان قشقایی اقدام کردیم. اما متأسفانه تندرویهای برخی از به اصطلاح انقلابیون از این سو و بسته شدن راهها از سوی اردوی عبدالله خان که گرایشهای مارکسیستی داشت و با بهرهگیری از نام آن دو دست به شورش زده بود، راه را برای ما بسیار سخت کرد. هرچند توانستیم نامه را با دادن چند شهید به دست ناصرخان برسانیم، اما نتوانستیم به دست خسروخان برسانیم.
ناصرخان با بیرون آمدن از اردوی فتنهگران، بار دیگر از ایران بیرون شد و از راه ترکیه به آمریکا رفت تا سالهای پایانی زندگی را در آن جا سپری کند.
ناصرخان قشقایی در اسفند ماه 1362 درگذشت.
کتاب «سالهای بحران» خاطرات روزانهٔ ناصرخان قشقایی به تصحیح نصرالله حدادی در سال ۱۳۶۶ چاپ شد.