روز شیراز
از فارس می گویم که در تاریخ انقلابش بیشترین شهر پیشتاز انقلابی را داشته است، جهرم، کازرون و شیراز...
انتشار: شهرسبز - اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی فارس - روزنامه افسانه مورخ 8 اردیبهشت 1398 - ایرنا - روزنامه خبرجنوب مورخ 8 اردیبهشت 1398 - خبروان - روزنامه سبحان مورخ 8 اردیبهشت 1398 - روزنامه شیرازنوین مورخ 8 اردیبهشت 1398 - وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی - ایبنا - روزنامه نیم نگاه مورخ 8 اردیبهشت 1398 - هنرآنلاین -
در آغاز سخن بگذارید تا کلامی از خواجه اهل راز حافظ شیراز بگویم:
خوشا شیراز و وضع بیمثالش
خداوندا نگه دار از زوالش
ز رکن آباد ما صد لوحش الله
که عمر خضر میبخشد زلالش
شیراز امروز، تنها شهر شیراز نیست، که یک استان سراسر فرهنگ و ادب و هنر است. در جای جای فارس، مردان و زنانی زندگی کرده اند و می کنند که فرهنگ ور، هنرمند و ادیبند.
باید امروز از شخصیت های بزرگ فارس بگویم؛ که بزرگ مردان و بزرگ زنانی را نه به فارس، نه به ایران، بلکه به جهان بشریت هدیه دادند.
شیراز را یک شهر محصور نبینید... شیراز به اندازه همین استان پهناور، پهناور است و جا دارد نه از شیراز محصور بین کوه های زیبای دامنه دارِ زاگرس نشانِ شمال و جنوبش، که از شیرازی سخن گویم که نه اندازه استان فارس کنونی، و نه اندازه ایران کنونی، که به وسعت تمام تاریخ ایران زمین است.
از کهن سالی تمدنی بگویم که این روزها تنها شیرازش را با کاوش های جدید باستان شناسی تا هشت هزار سال پیش، برآورد کرده اند. تمدنی که سرچشمه تمدن نوین ایرانی است، که ریشه ای در دوران باستان دارد.
تمدنی پر از حکمت، ادب، معرفت، فرهنگ، هنر، علم و سیاست مدارانی که سیاست را از دریچه فرهنگ می نگریسته اند، چه کوروش باستانی اش، چه کریم خان اسلامی اش، و چه امروزه شخصیت های علمی، سیاسی، اقتصادی و حتی نظامی اش که همگی ریشه ای فرهنگ ور داشته و دارند.
از فارس می گویم که در تاریخ انقلابش بیشترین شهر پیشتاز انقلابی را داشته است، جهرم، کازرون و شیراز...
از شیرازی سخن می گویم که آیت الله دستغیبش، عارفی کامل، حکیمی والا، مفسری توانا، ادیب و نویسنده ای قوی، خطیبی هنرمند و محبوب دل مردم فارس بود و مرگش نیز چونان فرهنگش شهادت...
از شیرازی سخن می گویم که شاعران شهیدش بی سرند، همچون شیرعلی سلطانی که هنرمندانه شعر می گفت و هنرمندانه رقص شهادت کرد و در مزاری خفت که هنرمندانه ساخته بود.
می خواهم از مردم دیار شیراز بگویم... مردمی که این روزها در سوگ هموطنانشان نشسته اند و خود درد سیلابی دارند که کوی سعدی شان را پر از گِل کرد اما بوی عطر گُل ایثار و امدادشان جهان را معطر ساخت.
مگر می شود از این مردم سخن گفت...
از چه چیز این مردم بگویم و از کجای این دیار زرخیز، فرهنگ پرور ...
هنوز درد سیلاب سعدی بر روان مردم شان فرو ننشسته، پویش های مردمی و نیروهای امدادی شان، در لرستان و خوزستان به یاری مردم برخواسته اند...
سعدی...
می خواهم از سعدی و شیراز بگویم... اما نمی دانم از معلم والاگهر فرهنگ ایران زمین بگویم یا از سعدی نشینان این روزهای شیراز... یا از سعدی یاران امروز شیراز بگویم...
کلام قاصر است و قلم ناتوان...
در روز شیراز امسال، نمی توانم از چیزی جز حضور به موقع مردمی شیراز، در کمک رسانی و امداد به مردم سیل زده سعدی نشین شیراز و لرستان و خوزستان بگویم... که این خود نشان از فرهنگ والا و بزرگورانه آن هاست که کلام را می بندد و زبان را کوتاه می کند.
و جان کلام شیراز امروز این گفتار سعدی بزرگ است:
سیلاب قضا نسترد از دفتر ایام
اینها که بر خاطر سعدی بنویسی