نقدی بر برخی فیلم های هجدهمین جشنواره فیلم فجر شیراز
بیش از یک هفته پیش اکران فیلم های سی و هفتمین جشنواره فیلم فجر در هجدهمین جشنواره فیلم فجر شیراز آغاز شد. جشنواره ای که در شیراز با حواشی کم و زیادی روبرو بوده است.
انتشار: روزنامه شیراز نوین شماره 642 مورخ 27 بهمن 1397 -
بیش از یک هفته پیش اکران فیلم های سی و هفتمین جشنواره فیلم فجر در هجدهمین جشنواره فیلم فجر شیراز آغاز شد. جشنواره ای که در شیراز با حواشی کم و زیادی روبرو بوده است.
در نگاه کلی باید نخست به دست اندرکاران این جشنواره خسته نباشید گفت.
این جشنواره در شیراز برای اولین بار به شکل کامل به بخش خصوصی واگذار شده است. تجربه ای که هر چند کم و کاستی های خودش را داشت اما نباید از حق گذشت که تا اینجای کار خوب پیش رفته است.
محسن خباز که در طول سالیان اخیر توانسته است حداقل از جنبه سخت افزاری کمک شایانی در گسترش فرهنگ و هنر شیراز داشته باشد، در روزگاری که شرایط اقتصادی بدی وجود دارد، عهده دار هجدهمین جشنواره فیلم فجر شیراز شد.
این که در نشست خبری پیش از آغاز جشنواره چه گذشت شاید نکته مهمی جز آگاهی رسانی برای مردم نداشت؛ اما بنده در آن نشست نکته باریکی دیدم که تأسف بسیار خوردم. آن نکته نیز این بود که خبرنگاران گرامی تنها و تنها حرص و جوش صندلی های خود را می خوردند و به این که مردم در این رهگذر چه چیزی برداشت خواهند کرد و شیوه های اجرای جشنواره خیلی کاری نداشتند. هرچند منکر این امر نمی شوم که خبرنگاران بایستی جایگاه خاص خود را داشته باشند تا برای پوشش خبری مشکلی پیش نیاید؛ اما این که خبرنگاران تنها دعوای خود را داشته باشند در شأن خبرنگاران نیست. حداقل در طول بیست سال فعالیت رسانه ای که شخصاً داشته ام، که البته بیشتر مدت آن را در کازرون بوده ام، چنین چیزی را تا کنون از نزدیک ندیده بودم؛ هرچند شنیده بودم.
اما آن چه به عنوان تجربه شخصی باید بگویم این است که خبرنگار با خبرنویس متفاوت است. آن کسی که خبر می نویسد و تنها پوشش رسمی اخبار را دارد، هیچ گاه در جایگاه خبرنگار نیست. خبرنگار آن است که بدون سر و صدا بر سر حضورش در جایی، اخبار را به دقت رصد کند تا بتواند گزارشی نزدیک به حقیقت را از زوایای مختلف گزارش کند.
البته در این بین باید منتقدین را جدای از خبرنگار دانست .به ویژه در جشنواره فیلم می بایستی تا صف منتقدین که البته تعدادشان بسیار کم است را از خبرنگاران جدا کرد. منتقد بایستی در محیطی آرام و بدون تنش و درگیری فیلم ببیند و نقد کند.
آن چه به صورت کلی از محتوای فیلم ها سی و هفتمین جشنواره فیلم فجر می توان درک کرد از بین بردن قبح خشونت (قتل)، و خیانت (رابطه نامشروع) است.
روز اول، دوازدهم بهمن
تالار حافظ: سرخپوست، سمفونی نهم
هنرشهرآفتاب: مدیترانه، مردی بدون سایه، سال دوم دانشکده من، جان دار
اکران
روز نخست جشنواره که جمعه دوزادهم بهمن ماه همزمان در سه سالن تالار حافظ شیراز،
پردیس سینمایی گلستان و هنرشهرآفتاب ساعت 6 عصر آغاز شد. تقریباً همگی دچار
مشکلاتی شدند و با تأخیر حدود یک ساعتی اکران صورت گرفت.
در تالار حافظ اداره کل
فرهنگ و ارشاد اسلامی فارس، قرار بود فیلم سرخپوست اکران شود که به دلیل مشکلاتی
که بوجود آمد، اکران این فیلم در ساعت 11 شب صورت گرفت. آن شب به چشم خودم آب شدن
محسن خباز به عنوان دبیر اجرایی و مهدی رنجبر معاون هنری و سینمایی اداره کل فرهنگ
و ارشاد اسلامی فارس را دیدم. در حالی که این دو نفر در تلاش برای حل مشکل بودند
برخی درون و برون تالار حافظ تلاش مضاعفی برای تخریب داشتند. مشکل آن جا بود که
تهران کد فیلم را اشتباه می داد و این مسئله نه تنها در فارس که در برخی استان های
دیگر نیز پیش آمده بود. در نهایت محسن خباز ضمن پوزش از مردم آنان را دعوت کرد
تا در ساعت 11 شب به تماشای فیلم بنشینند که البته مورد پذیرش برخی تماشاچیان نبود
و این فیلم بار دیگر در روز پنجشنبه 18 بهمن ساعت 4 عصر اکران شد.
سرخپوست: داستان سرخپوست در دوران پهلوی می گذرد. هرچند شاید نیازی به عقب گردان داستان فیلم از منظر تاریخی نبود. زندانی که معلوم نیست کجاست. مردی مبهم که تنها نامش را می شنویم که سرخپوست است. داستان قانون گرایی مردی که علی رغم گفتمان درستش در لحظه آخر فیلم به دلیل عشق یا هوس، از قانون دست می شوید .هرچند قانون گراییش هم بیشتر برای از دست ندادن پست و مقامی است که به او پیشنهاد شد. حرف افسر نگهبان در مقابل آن که می گوید سرخپوست بی گناه است بسیار بیشتر به حق نزدیک است تا عملکرد وی در پایان فیلم. افسر نگهبان می گوید وظیفه قانونی من پیدا کردن سرخپوست و تحویل به قانون است؛ گناهکاری یا بی گناهی او کار من نیست. اما همین افسر در پایان به ناگاه با پیدا کردن زندانی، عشق، هوس یا دلسوزی یا هر چیز دیگر را بر وظیفه قانونی اش ترجیح می دهد. این جاست که فیلم تشریفات را که با مضمونی اینچنین ساخته شده ارحجیت محتوایی به سرخپوست دارد. هر چند بازی نوید محمدزاده و پریناز ایزدبار را هم نمی توان نادیده گرفت. نکته مهم این فیلم قتل است. این نکته را به یاد داشته باشید.
سمفونی نهم: اولین فیلمی که در سالن سبز تالار حافظ اداره کل فرهنگ و ارشاداسلامی فارس اکران شد. این فیلم روز جمعه دوازدهم بهمن ماه ساعت 9 شب برای تماشاچیان اکران شد. سمفونی نهم فیلمی متفاوت از بقیه فیلم ها بود .هرچند بحث قتل امسال تقریباً در تمام فیلم ها مشاهده می شود. سمفونی نهم داستان مرگ است و لحظه مرگ. در این فیلم تلاش بر این بوده است تا قتل برخی از افراد شاخص تاریخ را از زاویه نگاه فرشته مرگ به افراد نشان داده شود .مرگ افرادی همچون بردیا پسر کوروش، میرزا تقی خان امیرکبیر و... بازی حمید فرخ نژاد بیشتر یادآور نقش حسن گلاب در سریال حلقه سبز حاتمی کیا بود. اما داستان فیلم هرچند تکه تکه بود ولی هم به دل نشست و هم پرداخت خوبی داشت.
روز دوم، سیزدهم بهمن
تالار حافظ: طلا و پالتو شتری
هنرشهرآفتاب: متری شش و نیم، آشفته گی، قصر شیرین، بنفشه آفریقایی
پردیس گلستان: ناگهان درخت
طلا: داستان دو دختر و دو پسر که معلوم نیست چه نسبتی با هم دارند، زوجند، دوستند، نامزدند یا ... مرگ پدر دختر و قتل پسر. دختر در حالی که از پسر حامله است و در فیلم معلوم نیست که مشروع است یا نامشروع، را می خواهد نگه دارد... داستان در ایران است اما رفتارها اصلاً ایرانی نیست.
پالتو شتری: باز هم نیچه. فلسفه. و البته مردی که از سر کینه ورزی می خواهد دو نفر با هم ازدواج کنند. فیلمی با ته مایه طنز.
روز سوم، 14بهمن
تالار حافظ: سال دوم دانشکده من، شبی که ماه کامل شد
هنرشهرآفتاب: درخونگاه، مسخره باز، پالتو شتری، ناگهان درخت
پردیس گلستان: زهرمار
سال دوم دانشکده من: خیانت. مرگ یا قتل. دختر دانشجویی که پس از به کما رفتن دوستش علی رغم داشتن نامزدی که بسیار او را دوست دارد با دوست پسر دوستش، دوست می شود. و مسیری که طی می شود. چند مسئله اساسی از نظر محتوا در این فیلم وجود دارد. نه دختر و نه پسر هیچ کدام حسی از خیانت ندارند در پایان فیلم دختر بریده از همه را می بینیم. دختر هر کاری می خواهد می کند و البته چون کمیته انظباطی یک ترم او را معلق می کند به خاطر برخی رفتارهایش، دخترک مظلوم و معصوم نشان داده می شود. وقتی نامزدش پی به دوستی دختر با دوست پسر دوستش می برد و ارتباطش را سرد می کند و نه هیچ رفتار دیگر، دختر شاکی می شود... عجبا از داستان ...
شبی که ماه کامل شد: نرگس آبیار این بار به سراغ زندگی زنی رفته است که در میان خانواده عبدالمالک ریگی گیر افتاده است. جنایت، قتل و خشونت را بسیار می بینیم. شاید بهترین فیلم جشنواره این فیلم باشد که مظلومیت دو زن، یعنی مادر عبدالمالک ریگی و همسر عبدالحمید ریگی را بخوبی نشان میدهد. دو زن که گرفتار دست تکفیر شده اند. الناز شاکردوست در این فیلم کاملاً متفاوت بازی کرده است. بازی روان او تا عمق جان می نشیند. فیلمی که داستان بسیار قوی دارد، کارگردانی فوق العاده، جلوه های ویژه ناب و... همه چیز کاملاً درست چیده شده است. نرگس آبیار به خوبی نشان داد که نسل جدید هم کارگردانانی دارد که امید سینمای ایران هستند. آبیار از چیزی می گوید که کمتر کسی جرأت گفتنش را دارد. آبیار را شاید بتوان در کنار مهدویان جانشینان خوب حاتمی کیا دانست.
روز چهارم، 15بهمن
تالار حافظ: جان دار، زهرمار
هنرشهرآفتاب: قصر شیرین، روزهای نارنجی، مردی بدون سایه، سمفونی نهم
پردیس گلستان: شبی که ماه کامل شد
جان دار: قتل. قتلی که تا آخر مشخص نمی شود عمد است یا سهو. کینه توزی. عشق یه طرفه. داستان تکراری که میتوان گفت نسخه کپی برداری شده از سریال زیرتیغ است. فاطمه معتمدآریا همان نقش زیرتیغش را بازی میکند بی کم و کاست.
زهرمار: همه انتظار دارند که سید جواد رضویان فیلمی طنز ساخته باشد. انتظار غریبی هم نیست. داستان شبیه داستان فیلم مارمولک است از زاویه ای دیگر و البته این بار روحانی نیست بلکه مداحانی است که این روزها جایگاه روحانیت را غصب کرده اند. هرچند مداح پاک و درستی نشان داده می شود. اما آدم است. مقدس نیست. کمک می کند مثل ژان وارژان. مسئله ای که در این فیلم برای مخاطب باقی می ماند آن است که خب این مداح کار دیگری ندارد؟ مدرک تحصیلی و تخصصش چیست که می خواهد عضو شورای شهر شود؟ این فیلم بیش از هر چیز ما را به یاد سریال چک برگشتی هم می اندازد.
روز پنجم، 16بهمن
تالار حافظ: غلامرضا تختی، متری شش و نیم(اکران نشد. به جای این فیلم بار دیگر شبی که ماه کامل شد به نمایش در آمد.)
هنرشهرآفتاب: سال دوم دانشکده من، دیدن این فیلم جرم است
پردیس گلستان: مدیترانه
غلامرضا تختی: برای دومین بار فیلمی از پهلوان ایران زمین غلامرضا تختی ساخته شد. فیلم پیشین تنها به نحوه مرگ این جهان پهلوان اشاره داشت. اما این فیلم داستان زندگی اجتماعی وی را بیشتر روایت می کند. فیلم سیاه و سفید و البته بازی های سرد است. اما گریم و شبیه سازی خوبی را در فیلم می بینیم. هرچند دراین فیلم به نحوه مبارزات این جهان پهلوان به ویژه حمایت او از نهضت پانزده خرداد خبری نیست، اما تختی را به شدت هوادار مصدق معرفی می کند. تختی در این فیلم هیچ ارتباطی با بدنه روحانیت ندارد و تنها به یک پلان که در آن آیت الله سید محمود طالقانی با تختی سخن می گوید کفایت شده است. آن چه در این فیلم می بینیم مرگ تختی است اما از آمدن چند نفر به اتاق تختی در شب مرگ هیچ خبری نیست. این در حالی است که مستندات همه نشان از ملاقات تختی با چند نفر در آن شب دارد. دراین فیلم تختی به خانه زنگ می زند و خداحافظی میکند بعد آب میخواهد و قرص و ...
روز ششم، 17بهمن
تالار حافظ: رد خون(اکران ویژه)، آشفته گی، مسخره باز
هنرشهرآفتاب: غلامرضا تختی، متری شش و نیم، شبی که ماه کامل شد
پردیس گلستان: سرخپوست
رد خون: متاسفانه این فیلم را نتوانستم ببینم.
آشفته گی: قتل و خیانت. مردی به منشی متاهل خود علاقمند است. با همدستی منشی خود زنش را در حالی که با کلمات عاشقانه با خود همراه کرده است به قتل می رساند. همسر منشی هم به دست خود منشی به قتل می رسد. اما در پایان مرد با پذیرفتن قتل ها در پای چوبه دار است که نامه ای از منشی به او می رسد. نامه حکایت عشق زن است که همه چیز مرد را از او گرفته و در خارج از کشور زندگی می کند. خشونت حتی در بیان افراد فریاد می زند آن جا که منشی مورد غضب مرد قرار گرفته و به شدت کتک می خورد می گوید: تازه مردونگیت رو دیدم. خیلی خوشم اومد... فیلم به شدت کند و خستگی آور است. کل فیلم نهایت در بیست دقیقه جا می گیرد. در واقع می توان این فیلم را یک فیلم کوتاه دانست تا فیلم بلند. فیلم برداری به شدت بد است. داستان سراسر فساد است. این فیلم را می توان در جعبه فیلمسیاه جای داد.
مسخره باز: فیلمی به شدت مسخره. مسخره باز را باید یک تئاتر دانست تا یک فیلم بلند. بیشتر جوسازی برای این فیلم را شاهد بودیم که سالن پر از تماشاگر شود و بی هیچ سودی که برای مخاطب داشته باشد. تنها خوبی که شاید بتوان برای این فیلم ذکر کرد آن است که می تواند تمرین تئاتر را برای علاقمندان تئاتر نشان دهد. همین. نه داستان دارد نه محتوا. نه فیلم برداری دارد نه گریم و نه.... تنها یک چیز را می توان فهمید یک نفر به قتل رسیده است و بس.
روز هفتم، 18 بهمن
تالار حافظ: ناگهان درخت، قصر شیرین
هنرشهرآفتاب: سمفونی نهم، زهرمار، طلا
پردیس گلستان: ماجرای نیم روز
ناگهان درخت: برخلاف دیگر فیلم ها قتل در این فیلم نقطه انتها و پایان فیلم است. داستان عشقی که سالها در دل دو نفر جای گرفته است. داستان خوب. کارگردانی خوب. بازیگری خوب. یک فیلم خانوادگی اجتماعی که در این سالها کمتر به آن پرداخته شده است.
قصر
شیرین: مرگ یک زن. ازدواج مجدد. مردی با دو فرزند. جاده زندگی. داستان در نقطه ای
از جنوب غربی کشور رخ می دهد. شاید تنها فیلم این سالیان باشد که در جنوب پر شده
است. فیلم برداری، کارگردانی و بازیگری خوبی دارد. فیلمی که کشش و جذابیت مخاطب عام را
دارد. این فیلم نیز همچون ناگهان درخت با مضمونی خانوادگی ساخته شده است
روز هشتم، 21بهمن
تالار حافظ: سرخپوست، مردی بدون سایه
هنرشهرآفتاب: سمفونی نهم، زهرمار، طلا،
روز نهم، 22بهمن
تالار حافظ: ایده اصلی، ماجرای نیم روز 2، شبی که ماه کامل شد
هنرشهرآفتاب: متری شش و نیم، سرخپوست
پردیس گلستان:غلامرضا تختیروز دهم، 23بهمن
هنرشهرآفتاب: قسم
قسم: قتل. این فیلم هم به نوعی تقلید از سریال زیر تیغ است. حرف های رکیک. استعمال مواد مخدر. داستان فیلم کشش و جذابیت خوبی دارد. در کدام خانواده ایرانی است که همه فامیل جلو زن و بچه و ... اینگونه به هم فحاشی کنند؟ یا استعمال مواد مخدر به این صورت باز و علنی صورت گیرد و کسی آن را عیب و عار نداند؟ اما چرا زیر تیغ امسال اینقدر در فیلم ها به وضوح دیده می شود؟ به ویژه فیلم قسم، کپی برابر اصل سریال زیر تیغ است. آن گاه که قاتل به دنبال بخشش برای متهم به قتل است. تنها دو تفاوت اساسی در این فیلم وجود دارد؛ یکی مقتول خواهر زن است و دیگری این که قاتل خودش را معرفی نمیکند بلکه توسط شاهدی لو می رود. نکته جالب فیلم آن است که افرادی بدون اطمینان می خواهند قسم بخورند که متهم قاتل است...