آقای مدیرکل فرهنگ!
در شماره 387 هفته نامه شهرسبز و پایگاه خبری تحلیلی حافظ نیوز مطلبی به قلم دوست عزیز جناب آقای مهندس مصطفی مشفقیان تحت عنوان "آقای مدیرکل فرهنگ! این راهش نیست" منتشر شد. بنده نیز بنابه وظیفه اجتماعی خود از آن جا که انتقاداتی را نسبت به آن مطلب داشتم، نقدی را بر آن نوشتم که در شماره 388 هفته نامه شهرسبز منتشر شد.
در زیر ابتدا مطلب آقای مشفقیان را خواهم آورد:
تقریبا دو سال پیش بود که در چنین ایامی، به همراه جمعی از فعالان فرهنگی و
رسانه ای در حالی که بهزاد مریدی در ابتدای کار خود در اداره کل فرهنگ و
ارشاد اسلامی فارس بود دیدار کردیم.
در آن دیدار، از لزوم ارتباط مستقیم و بیشتر کانون های فرهنگی مساجد با
آستان مقدس شاهچراغ(ع) به عنوان محور فعالیت های فرهنگی شهر شیراز سخن گفته
شد و از پدیده هرج و مرج تبلیغاتی و بهم ریختگی نمادهای فرهنگی در سطح شهر
و اینکه در صدور مجوز تبلیغات و یا نمادهای فرهنگی شهر باید پیوست فرهنگی و
خطوط قرمز تعریف شده باشد.
تعریف نقشه راه فرهنگی اداره کل فرهنگ و ارشاد فارس دیگر
مطالبه ای بود که در این جلسه مطرح شد و در ادامه، از مریدی خواستیم جایگاه
مدیرکل اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی استان فارس را جایگاه یک مدعی العموم
در ساحت فرهنگ ببیند و صرفا با این عنوان که این برنامه هنری یا آن پروژه
فرهنگی در حوزه کاری من نیست، از زیر بار مسئولیت مهم فرهنگ شانه خالی
نکند.
در ادامه این جلسه، از وضع بحرانی "اختلاط" و "عدم رعایت شئونات اسلامی"
در برخی آموزشگاه های نقاشی و موسیقی در سطح شهر شیراز گلایه شد و مریدی
در ادامه گفت که در این زمینه اقدامات عملی و جدی انجام خواهد داد.
معضل "گروه های موسیقی زیرزمینی"
نیز از دیگر موارد انتقادی مطرح شده در این جلسه بود و آقای مریدی از
فعالان فرهنگی شنید که نباید به بهانه جذب حداکثری، شرایطی را فراهم کنیم
که این گروه ها با کسب مشروعیت و مجوز، موسیقی غیرمجاز و حرام را در سطح
جامعه بدون هیچگونه نظارت و یا محدودیتی اجرا کنند.
و دست آخر جمله ای از مدیرکل فرهنگ و ارشاد اسلامی مورد نقد قرار گرفت؛ آنجایی که مریدی در اظهار نظری گفته بود: "قائل بر نظارت بر هنر و هنرمند نیستیم"
و در ادامه عنوان شد این عبارت از زبان مدیرکل فرهنگ و ارشاد اسلامی
استانی چون فارس پذیرفتنی نیست چرا که فرهنگ و هنر به مثابه هواست که آحاد
جامعه در فضای آن تنفس می کنند، حال چطور می شود قبول کرد که نسبت به
آلودگی هوا حساسیت وجود داشته باشد اما نسبت به آلودگی فضای فرهنگی و وجود
ناهنجاری ها حساسیت وجود نداشته باشد؟
حال از فضای دو سال پیش، به این روزها کوچ کنیم.
در هفته ای که گذشت، مدیرکل محترم فرهنگ و ارشاد اسلامی جلسه نقدی برای خود
ترتیب داد و البته ترجیح داد بیشتر از خبرنگاران و منتقدان همسو با برای
خود در این جلسه دعوت به عمل آورد و در ادامه، از عملکرد خود دفاع جانانه
ای کرد و رسما اعلام کرد که بر صندلی لرزان جلوس نکرده و حداقل تا پایان
عمر دولت یازدهم میهمان اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی خواهد بود و البته
عنوان داشت که نقد فرهنگی کار هر کسی نیست!
واقعیت آن است که اگر در این جلسه از "حافظ نیوز" نیز
برای حضور دعوت به عمل می آمد، عملا چیزی برای عرضه وجود نداشت جز همان
انتقادات دو سال پیش و حتی با کلامی تندتر چرا که وضع فرهنگی شیراز و استان
فارس، در این دو سال در برخی شاخص های فرهنگی به مراتب بدتر از گذشته شده و
جناب مریدی نیز همچون گذشته ترجیح می دهد بی سر و صدا و بی هزینه از کنار
بسیاری از اتفاقات ضد فرهنگی عبور کند.
ولنگاری فرهنگی بلوف نیست، واقعیت است!
برای حل یک معضل، در گام نخست باید قبول کنیم که آن معضل اساسا وجود دارد!
بر همین مبنا، تا زمانی که ولنگاری فرهنگی را نپذیریم و آن را باور نکنیم، نمی توانیم برای حل آن چاره جویی کنیم.
”دینامیت شو“
از آن دست برنامه هایی است که با مجوز رسمی اداره کل فرهنگ و ارشاد فارس
پیشتر در چند نوبت اجرا شده که البته قبل از اجرا توسط برخی رسانه ها
درباره آن هشدار داده شد اما متاسفانه اداره فرهنگ و ارشاد بجای لغو مجوز
با گماردن ماموران فراوان بر اجرای مراسم اصرار کرد؛ در ادامه و در اقدامی
عجیب تر این بار مجوزی برای برگزاری برنامه ای با عنوانی جدید ”رها شو”
صادر شد و بلیط های آن نیز رسما در اینترنت پیش فروش شد گویی قرار است از
این پس، پارتی های زیر زمینی با مجوز رسمی و به صورت علنی برگزار شوند!
گرچه چند وقتیست برخلاف ماه های گذشته، دیگر از این قبیل امور ضد فرهنگی
خبری نیست اما باید با صدای رسا از مدیرکل فرهنگ و ارشاد اسلامی استان
درخواست کرد که مدعی العموم بودن در عرصه فرهنگ پیشکش! نگاه ویژه به مفهوم
سومین حرم اهل بیت(ع) ان شاله سهم مدیران بعد!
لطفا وضع فرهنگی از آنچه که هست بدتر نشود و دیگر اجازه ندهید برنامه های ضد فرهنگی در این شهر مقدس ولنگاری فرهنگی را تشدید کند.
و اما نقد بنده که با تیتر "آیا همه امور فرهنگی کشور در دست وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی است؟" منتشر شده است:
نقدی بر یادداشت "مدیرکل فرهنگ! این راهش نیست!"
حدود ده سال پیش، برنامه ای توسط اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی شهرستان کازرون که آن روزها مسئولیتش بر عهده مرحوم حاج مرحمتی بود، برگزار شد. این برنامه در اذهان برخی از مردم به خصوص قشری از جوانان متدین کازرون دیدی منفی نسبت به اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی کازرون به خصوص مرحوم مرحمتی ایجاد کرد. در همان روزها ما از سوی برخی جریان های معترض به عنوان نماینده، خدمت آن مرحوم رسیدیم. در آن نشست که برخی دوستان دیگر هم حضور داشتند انتقادات تندی به ایشان شد. آن مرحوم که در کمال خونسردی و لبخند به سخنان ما گوش می داد، در پایان به ما گفت آیا می شود برنامه ای را که پیش از اجرا، آن را چک کرده ایم و هیچ گونه خلافی در آن ندیده ایم، مجوز ندهیم؟ شاید به این بهانه که ممکن است در مسیر اجرا مشکلی پیش آید؟ و ای کاش جای من بودید تا متوجه می شدید که برخی از برنامه ها را نمی توانیم مجوز ندهیم زیرا از نظر قانونی هیچ منعی برای آن ها وجود ندارد.
در شماره 387 هفته نامه شهرسبز مطلبی درج شده بود به نام " آقای مدیرکل فرهنگ! این راهش نیست!". مطلبی که به نظر بنده تیتر با متن نه تنها سنخیتی نداشت بلکه نتیجه گیری که از کنار هم قرار دادن برخی اتفاقات گرفته می شد، اشتباه بود.
نه بنده بلکه به نظرم کسی نیست که بتواند منکر کم و زیادها و یا اشتباهاتی در هر برنامه ای بشود. اما آیا می توان بنا به این دلیل که ممکن است کم یا زیادی در اجرای برنامه شکل گیرد از اجرای آن برنامه جلوگیری نمود؟
در آن متن بیان شده است که دو سال پیش، از مدیرکل فرهنگ و ارشاد اسلامی فارس یعنی دکتر بهزادی مریدی که آن ایام تازه بر کرسی مدیریت فرهنگ و ارشاد نشسته بود، خواسته اند تا نقش مدعی العموم فرهنگ را بازی کند. این که آیا مدیرکل با این پیشنهاد موافقت نموده است یا خیر بیان نشده است. اما باید توجه داشت که نمی توان کسی را که در جایگاه مدیریت اجرایی قرار دارد به عنوان مدعی العموم هم نشاند. مگر می شود یک پست هم برنامه های اجرایی را مدیریت کند، هم مدعی العموم باشد، هم قاضی باشد و هم مجری!!! که در چنین حالتی عدالت برقرار نمی گردد.
همچنین باید این نکته را مد نظر داشت که مدیریت کلان فرهنگی در چارچوب خاص قوانین و نهایتاً مصوبات شورای فرهنگ عمومی استان، می تواند برنامه هایش را ببندد و نمی توان نقش مدعی العموم فرهنگ را به عنوان خط مشی این نهاد خواستار شد. هر چند که بهتر بود همان روز مدیرکل فرهنگ و ارشاد اسلامی نقشه راه فرهنگی و برنامه های اجرایی خود را بیان می کرد. کاری که انجام نشده و یا بنده اطلاع ندارم، هرچند که هنوز هم دیر نشده است. این در حالی است که به نظر می رسد از وظائف ذاتی مسئولین فرهنگ و ارشاد اسلامی بیشتر هدایت و کنترل برنامه های فرهنگی هنری در چارچوب قانون و موازین و ارزشهای دینی، انقلابی و ملی می باشد تا مدعی العموم...
نکته دیگری که به آن اشاره شده است مسئله موسیقی زیرزمینی است. مسئله ای که بیان شده این است که دو سال پیش، از مدیرکل خواسته اند تا جلوی فعالیت این نوع موسیقی حرام و غیرمجاز را بگیرد. باید از این دوستان پرسید که آیا کشف اجرای برنامه های غیرمجاز و یا خلاف به عهده اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی است و یا سازمانها و نهادهای اطلاعاتی، آگاهی و انتظامی است؟ و در مورد حلال و حرام بودن موسیقی، دوستان را به مطالعه مطلبی در مورد "فقه هنر! آری یا نه" که حدود یکی دو ماه پیش به قلم این حقیر در تحلیل سخنان وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی درج شد جلب می کنم. در آن مطلب عنوان شد که اگر شورای فقه هنر در عرصه های مختلف هنری و فرهنگی شکل بگیرد جلوی بسیاری از انتقادات ناوارد که دلیل مخالفت خود را موازین شرعی بیان می کنند گرفته خواهد شد.
البته این نکته را نباید فراموش کرد که وظیفه اصلی اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی سازماندهی کردن قانونی هنرمندان و آثار هنری است. موسیقی نیز یکی از این موارد است و اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی نمی تواند نسبت به آن بی تفاوت باشد. همچنین باید فضایی را فراهم کند تا هنرمندان ما آثار خود را در چارچوب قانون و شرع به مردم عرضه کنند و با برنامه های خلاف زیرزمینی هم قاطعانه برخورد شود. در این حالت جلوی هرج و مرج گرفته خواهد شد. این که هنرمندان به این نهاد اعتماد کنند و این نهاد نیز به نوبه خود جلوی برخی از ناهنجاری را بگیرد، آیا این بد است؟ مسلماً خیر. آیا این که موسیقی زیرزمینی از حالت زیرزمینی خارج شود و در صورتی که با رعایت موازین قانونی و شرعی بتواند پا به عرصه عمومی بگذارد آیا این بد است؟ مسلماً جواب خیر خواهد بود. مسلما اگر چارچوب برنامه های فرهنگ و هنری از نظر قانون شرع مقدس از طرف کارشناسان ذی صلاح مشخص و معین گرددو بطور شفاف بیان شود و فرهنگ و ارشاد اسلامی هم به ارشاد و هدایت برنامه ها بپردازد و نیروی انتظامی و قوه قضائی هم با متخلفین برخورد قاطع داشته باشد، دیگر برنامه های زیرزمینی نخواهیم داشت. نقد دیگری که بر این موضوع وارد می باشد این است که همه ما که از خدا خواسته و می خواهیم که آدم های منصفی باشیم و بیان مان، قلم مان و قضاوتمان منصفانه باشد، آیامسئول این همه ولنگاری های فرهنگی، اجتماعی و اخلاقی فقط تشکیلات فرهنگ و ارشاد اسلامی است و دیگر ارگانها، نهادها و سازمانهای تصمیم ساز، قانونگذار، فرهنگی، علمی، آموزشی حوزوی، دانشگاهی، اطلاعات و امنیتی مسئول نمی باشند؟
این نقد صرفاً برای دفاع از یک شخص نیست بلکه تذکری است تا منصفانه تر بر کرسی قضاوت و اظهار نظر بنشینیم و بهانه و بهانه ای تا مسئولین مربوطه را متذکر شویم که همه مسئولند و در راس، همه دولتهاو دولتمردان که متاسفانه همه در این مورد دچار نوعی غفلت و تساهل و تسامح افراطی، برای جذب آرائ مردم شدند و در این رابطه روسای دولتها از همه بیشترمسئول می باشند.