عید قربان
و اینک عید قربان است
و قربانگاه آماده است
انتشار: شعر نو -
و اینک عید قربان است
و قربانگاه آماده است
بگو آیا کسی
ابراهیم خود باشد؟
که خود را
ابن خود را
هستی خود را
در این گودی قربانگاه بنشاند
و تیغ تیز و برانی
برای ذبح خود دارد؟
و آیا کس ندای حق را به گوش خود شنیدستا؟
که باید در ازای عشقبازی با معشوق
بخون غلتد؟
حسین بشنید این آوای مجنون ساز معشوقش
و ز آن هنگامه پرشور و نشاط حج
طواف کعبه سنگی رها بنمود
تا در این قربانگه معشوق بنشیند
و آن ها کز ندای حق
به دنبال مفر و راحتی بودند
صدا دادند
حسین از دین خارج شد
زیرا که حجش را ناقص رها بنمود
ولی غافل از آن بودند
که او سودای عشقبازی به سر دارد
و از سنگ و گچ و گل او رها گشته است
و حج را کربلا بیند
و حج خون بباید در راه معشوق
که جز این را نمی باید
رها بنمود آن حجش
که قامت سرو بنشاند
و از مکه برون آمد
و راهی سخت در پیشش
و رقص خون میان کشته خود
برای حضرتش دیده است