۰۶ تیر ۹۴ ، ۰۴:۳۲
باز یار آمد و رخ بنموده است و برفت
باز یار آمد و رخ بنموده است و برفت
این دل خاک مرا، گِل بنموده است و برفت
انتشار:شعر نو -
باز یار آمد و رخ بنموده است و برفت
این دل خاک مرا، گِل بنموده است و برفت
گوشه چشمی که اجازت بنمود
گوشه قلب مرا باز نموده است و برفت
وای از آن لحظه دیدار که با قامت راست
ایستاد و پی یک قامت خندان بنمود است و برفت
لحظه چون عسلی دیدن او
قند قندی چو شکر باز نموده است و برفت
گفتمش یار مرو، جام بگیر از قدح ات
گفت لیلاست اگر یار که کرده است و برفت
داد دستم به شراب نمکین هفت سنه
هفت جامی ز منش پر بنموده است و برفت
یاد آن روز بخیر، عصر که چون شاه چراغ
چلچراغان به دلم وا بنموده است و برفت