معجزه کشف حجاب
هرچند عزاداری امام حسین(ع) و حجاب زنان قدغن شده بود، ولی مردم هنوز به آن اعتنایی نمی کردند و برایشان قابل هضم و اعتنا نبود.
صده 1300 زمانی آغاز شد که کشور ما و بالطبع آن دیار ما در حال پوست اندازی بود. گذری از مرحله ای به مرحله دیگر. تازه داشت مردمسالاری را میآموخت و تجربه میکرد. داشت یاد میگرفت استقلال ملک و ملت را ، اما....
جنگ جهانی اول و باز شدن ناخواسته پای ایران در این جنگ بین الملل ، در واقع اولین جنگی بود که از همان ابتدای صده بر ایران و ایرانی تحمیل شد، و این شد که تا کنون سه جنگ بزرگ و بین المللی بر این دیار تحمیل شده است که هر کدام از آنها خسارات فراوانی را اعم از جانی و مالی و فرهنگی بر کشور ما وارد نموده است. هر چند در مقابل هر کدام از آنها مقاومتهایی صورت گرفته است و عده ای جان برکف برای دفاع از ناموس وطن و دین خود از همه چیزشان گذشتند تا ایران و ایرانی با عزت و سربلند زندگی کند.
دهه دوم این صده مقارن بود با دوران سلطنت غیرقانونی رضاخان میرپنج و دوران اصلاحات او.
با صدور فرمان منع حجاب توسط رضاخان، در کازرون نیز این فرمان به مرحله اجرا درآمد ، هرچند در ابتدا مردم وقعی به این امر ننهادند. تا آن که حادثه حمله ماموران به مردم در سید امین الدین(بقعه شیخ امین الدین از عرفای بزرگ کازرون که در عرف به آن سید امین الدین می گویند) اتفاق افتاد. این حادثه را به نقل از محمود اسدزاده یکی از شاهدان آن بیان میکنیم:
"در آن سال بچه بودیم و همراه سایر مردم در یکی از روزهای محرم که درست یادم نیست چه روزی بود به سید امین الدین رفتیم.
هرچند عزاداری امام حسین(ع) و حجاب زنان قدغن شده بود، ولی مردم هنوز به آن اعتنایی نمی کردند و برایشان قابل هضم و اعتنا نبود.
مردم مشغول عزاداری بودند که ماموران امنیه سوار بر اسب یا پیاده با چوب و چماق به مردم حمله کردند و مردم هم پا به فرار گذاشتند. ماموران در این بین بیشتر زنان را دنبال میکردند و چادرهای آنان را از سرشان میکشیدند. خود شاهد بودم که یکی از آنان زنی را تعقیب کرد، زن وارد خانه شد و در را بست ولی آن مامور با اسب درب خانه را شکست و در خانه چادر از سر زن کشید."
فرماندهی امنیه ها را فردی به نام شاه حیدر به عهده داشت.
شاه حیدر، نیز چون بقیه ماموران سوار بر اسب زنان را تعقیب می کرد تا چادر را از سر آنان بردارد. اما زمانی که اندکی فاصله می گیرد اسب رم میکند و او از اسب به زمین می افتد. اسب همان جا میمیرد و شاه حیدر یک پایش مشکل پیدا می کند. از این پس او از نیروهای امنیه استعفا داده توبه می کند. در همین زمان مردم اسب به خاک افتاده شاه حیدر را سنگسار می کنند و اسب در زیر سنگ های مردم مدفون می گردد . از آن پس هر کس از آن جا عبور میکرد سنگی را بر روی آن منطقه می انداخت تا ابراز انزجاری به این حادثه کرده باشد. (البته اکنون چیزی از آن مکان نمانده است)
این واقعه باعث شد تا مردم قضیه محرم و عزاداری و همچنین کشف حجاب را جدی بگیرند و برای این دو مساله چاره اندیشی کنند.
در این دوران زنان زیاد از منزل فاصله نمی گرفتند و آن تحت تدابیر امنیتی که مردان خانواده برای حفظ جان و آبروی آنان از خود نشان میدادند.
در مورد محرم و عزاداری در آن ایام نیز، به سخنان محمود اسدزاده استناد میکنیم:
"ایام محرم و مراسم های مذهبی و یا منبر رفتن یک روحانی در مسجد شیخ با تدابیری که مردم محل اندیشیده بودند و با همکاری همه اهالی محل برگزار میشد. مثلاً به خاطر دارم در یکی از مراسم های مذهبی، به عنوان قاری و مداح دعوت شده بودم، آن روز مرحوم حاج حمد عباسی کشیک ایستاده بود، چه مراسمی بود یادم نیست. در حال قرآن خواندن بودم ، که مرحوم حاج حمد عباسی وارد مسجد شد و به ما اطلاع داد که ماموران دارند میآیند، ما هم سریع خود را جمع کرده و از مسجد بیرون آمدیم."
در همین دوران اولین مدرسه در کازرون افتتاح شد. مدرسهای به نامش ”شاهپور“ بود. این مدرسه هم اکنون با نام ” شهید غلامرضا بستانپور ” در حال فعالیت است. آن چه از شنیده ها برداشت می شود این است که در این مدرسه ابتدا خان زاده ها و فرزندان مسئولین اسم مینوشتند و اگر جایی میماند برای فرزندان کسانی بود که در ادارات مشغول کار بودند و اکثریت کودکان شهر که دهقان زاده یا بهتر میتوان گفت رعیت زاده بودند اگر خانواده اش می خواست که او کسب علم کند باید به مکتب خانه یا کتو میرفت.