گوشه ای از خاطرات حاج حسین مختاری از انقلابیون کازرون
آن روز بازاریان، بازار را تعطیل کرده بودند و در امامزاده سید محمد متحصن شده بودند. اما با یک بلاتکلیفی زیاد به خاطر عدم وجود کسی که مردم را رهبری کند تا حرکت مردم را سازماندهی ونظم دهد برای تظاهرات یا … اما مردم دسته دسته به سید محمد می رفتند…
انتشار: هفته نامه شهرسبز شماره 273 مورخ 13 خرداد 1393- خبرگزاری تسنیم - سایت خبری تحلیلی عصر کازرون - سایت خبری خبر فارسی - سایت خبری تحلیلی بابونه - سایت خبری تحلیلی نیویدار - سایت خبری تحلیلی کازرون خبر -کازرون نگاه -
۱۵ خردادسال ۴۲، در تاریخ معاصر ایران، نه! در تاریخ معاصر امت اسلام، نه! در تاریخ بشریت به عنوان نقطه عطفی به شمار می رود. این روز در واقع آغاز مبارزه علیه صهیونیسم بین الملل است. هرچند مبارزه علیه صهیونیسم از سال های پیش از آن به اشکالی خود را نشان می داد اما هیچ کدام نتوانستند همچون ۱۵ خرداد ۴۲ چونان مشتی محکم بر سرصهیونیسم بین الملل فرود آیند.
جریانی که با تشکیل رژیم غاصب و مجعول صهیونیستی در خاک فلسطین اشغالی تحت عنوان اسرائیل، و نفوذ در کشورهای دیگر قصد داشت تا امپراطوری بزرگ صهیونیستی را در دنیا ایجاد کند، در حالی با مشت خونین ۱۵ خرداد ۴۲ مواجه شد که توانسته بود به انواع مختلف مخالفان خود را از میدان بیرون کند.
مبارزات امت اسلام که با بیدارگری های سید جمال الدین اسدآبادی آغاز شده بود، در مسیر خود بارها کند و تند شد. از حرکت حسن البنا و تشکیل اخوان المسلمین در مصر، تا حرکت های انقلابی در لیبی، الجزایر، مصر، عراق، سوریه، لبنان و حتی ایران و کشورهای اسلامی اتحاد جماهیر شوروی…
پیروزی انقلاب در مصر به رهبری اخوان المسلمین هر چند بسیار کوتاه بود و با کودتای ناصر سرنگون شد؛ اما ناصر نیز به عنوان ناسیونالیست عربی، جبهه ضدصهیونیستی خود را علیه اسراییل گشود و در صحرای سینا جنگ هایی را با اسراییل کلید زد. این درگیری ها که به جنگ های شش روزه اعراب انجامید، سرانجام با شکست سنگین جبهه عربی، ناکام ماند.
فعالیت های ضدصهیونیستی در ایران با پیروزی دکتر مصدق و نخست وزیری او رنگ و بویی دیگر یافت. مسافرت ها و تبلیغات فداییان اسلام از سویی، تعطیلی سفارتخانه اسراییل و کنسولگریی های انگلیس از سوی دولت از سوی دیگر را می توان از این جمله دانست. اما شاید بزرگترین حرکت ضدصهیونیستی را آیت ا… کاشانی می خواست انجام دهد که متاسفانه دکتر مصدق جلوی آن را گرفت تا اختلافات میان جبهه ملی و جریان مذهبی بالاتر گیرد.
با سقوط مصدق، ورق برگشت. فداییان تحت تعقیب قرار گرفتند و آیت ا… کاشانی تبعید شد.
خفقان سال های دهه سی شروع شد.
آغاز این خفقان، فریاد بیدارگر حوزه علمیه قم، یعنی حاج آقا روح ا… را به اشکال مختلف به دنبال داشت. خمینی از هر فرصتی برای افشاگری علیه صهیونیسم بین الملل استفاده می کرد. در همین دهه بود که به امام موسی صدر و یارانش کمک کرد تا نشریه مکتب اسلام را منتشر سازند. و او بود که به بهترین شاگردش یعنی امام موسی صدر تکلیف کرد تا برای رهبری شیعیان لبنان به لبنان برود.
با فوت آیت ا… بروجردی، مرجع علی الاطلاق شیعیان جهان و ولی فقیه زمان، جبهه صهیونیستی به خیال خام این که شیعیان رهبری نخواهند داشت، سعی کرد تا با منحرف ساختن عزاداری های محرم و صفر، راه تخدیر این ایام را پی گیرد.
از این رو رژیم طاغوتی شاهنشاهی پهلوی، طی بخشنامه ای از هیئت های عزاداری خواست تا در این ایام در مورد مسئله فلسطین سخن نگویند.
این امر باعث شد تا روح خدا فریادش را بلندتر از همیشه از نای برکشد و علیه طاغوت طغیان کند.
شب پانزده خرداد ۴۲ یعنی چند روز پس از طوفان عاشورایی روح خدا در فیضیه، نیروهای مزدور پهلوی با حمله به خانه روح خدا، شبانه او را دستگیر و به تهران منتقل کردند و دوران حبس روح خدا آغاز شد.
آن چه در پی می آید گوشه ای از خاطرات حاج حسین مختاری از انقلابیون کازرون در مورد ۱۵ خرداد ۴۲ و آشنایی او با امام خمینی و نهضت اوست:
« آشنایی من با انقلاب و حضرت امام(ره) دقیقاً از ظهر ۱۵ خرداد۴۲ رقم خورد. من دوم دبیرستان را تمام کرده بودم. آن روز بازاریان، بازار را تعطیل کرده بودند و در امامزاده سید محمد متحصن شده بودند. اما با یک بلاتکلیفی زیاد به خاطر عدم وجود کسی که مردم را رهبری کند تا حرکت مردم را سازماندهی ونظم دهد برای تظاهرات یا … اما مردم دسته دسته به سید محمد می رفتند. نیروهای شهربانی هم در بازارها مردم را تعقیب می کردند و درگیری بین مردم و نیروهای شهربانی رخ داده بود.
بنده هنوز با آیت ا… پیشوا آشنا نشده بودم.
آن زمان من شاگرد مغازه مرحوم نوروزپور بودم. در محله بازار.
وقتی اوضاع را این گونه دیدم از آن مرحوم پرسیدم: چه خبر است؟ چرا شهربانی دارد این کارها را می کند و چرا مردم بازار را بسته اند؟
مرحوم اشاره کرد به تقویم روی دیوار مغازه و گفت: این آقا را گرفته اند و به همین دلیل مردم ناراحتند.
گفتم: این آقا کیست؟
گفت: خب برو خودت بخوان.
رفتم نزدیک و برای اولین بار نام امام را دیدم.
گفتم: این آقا را گرفته اند؟
گفت: بله.
گفتم: چه کسی ایشان را گرفته است؟
گفت: شاه.
شیوه گفتن شاه توسط او کینه شدیدی از شاه در دل من ایجاد کرد.
آن لحظه رادیو داشت اذان می گفت. تا آن روز هیچ شناختی از امام نداشتم. تازه تا آن زمان شاه در دل ما خیلی هم محبوب بود. که در آن روز روحانیت امام جایگزین شد و به قول معروف دیو چو بیرون رود فرشته درآید محقق شد.
این اولین آشنایی من با امام بود.
پس از آن به تعقیب مسایل همت داشتیم. تا این که کم کم پای ما به مسجد نو(شهدای فعلی کازرون) باز شد و با آیت ا… پیشوا آشنا شدیم. ایشان روحانی بسیار سیاسی و روشنفکر بود و تنها کسی بود که در کازرون به صورت علنی از حضرت امام حمایت می کرد که دستیارش هم در آن موقع واقعاً شهید دانشجو رضوان ا… تعالی علیه بود. کسی که از حرف های آیت ا… پیشوا حمایت می کرد.
*چه شد که از امام تقلید کردید؟
-در همان روزهای ابتدایی آشنایی بنده با آیت ا… پیشوا، یعنی تابستان ۴۲ که تازه وارد بلوغ شده بودم، روزی به بنده گفت: چند سال داری؟ گفتم ۱۶سال. گفت وقت آن است که تقلید کنی. بیا مقلد آقای خمینی شو. که از همان موقع بنده مقلد امام شدم.
* از اقدامات انقلابی تان در راستای معرفی امام به جامعه بفرمایید.
-به عنوان مثال می گویم مراسم آیت ا… حکیم. عده ای از علما با کمک رژیم شاه مراسمی در مسجد وکیل ترتیب داده بودند و قرار بود که در این مراسم علیه مرجعیت امام اقدام نمایند.
عده ای از دوستان برای دفع این توطئه دست به کار شدند. بچه ها یک مقداری از حشرات را آماده کردند و زنان و دختران مبارز آن ها را با خود به مراسم بردند. و در مراسم آن ها را رها کردند. جیغ و داد زنان و سپس مردان بالا رفت و جلسه بهم خورد. سخنران هم جلسه را ترک کرد. و به این صورت توطئه رژیم خنثی شد. اصل ابتکار را یکی از دوستان همین تشکیلات مرحوم مهندس طراحی کرده بود. که شاید الآن راضی نباشد اسم شان را بیاورم.
اما بعد از آن، جلسه مفصلی از سوی علمای بزرگ شیراز مثل مرحوم آیت ا… آ شیخ بهاءالدین محلاتی (که در جایگاه مرجعیت بودند)، آقا شیخ مجدالدین محلاتی، شهید آیت ا… سید عبدالحسین دستغیب، آیت ا… ملک حسینی و بقیه علما و خود مرحوم آیت ا…. سید احمد پیشوا که در مسجد آیت ا… پیشوا یعنی مسجد نو برگزار شد.
آیت ا…. پیشوا از طرف علما برای معرفی امام به منبر رفت.
مسجد مملو از جمعیت بود. این مراسم با فاصله شاید ۱۰روزه از فوت آیت ا… حکیم بود. آیت ا… پیشوا در سخنانش مطلب را رساند. ایشان بدون این که اسم امام را بیاورند به تعریف جایگاه شخصیتی امام پرداخت. خصوصیات امام را مطرح نمود.
در همان جا از طرف علمای حاضر اطلاعیه ای صادر شد و سیدعلی محمد دستغیب آن را قرائت نمود.
این اطلاعیه (که به امضای علما هم رسیده بود من جمله آیت ا… محلاتی که جایگاه مرجعیت داشتند و این نکته بسیار مهمی بود) که پس از سخنان آیت ا… پیشوا قرائت شد. در این بیانیه به اسم، مرجعیت امام تایید شده بود. با خوانده شدن این اطلاعیه هیجان عجیبی در میان مردم بوجود آمد و ذکر صلوات زنیت بخش مجلس شد.
این مساله باعث شد تا نیروهای شهربانی و ساواک به مسجد حمله کنند و عده ای را کتک بزنند و چند تن از طلبه ها را نیز دستگیر نمایند. (البته سید علی محمد دستغیب توسط مردم فراری داده شد.) و البته جرات تعرض به علمای بزرگ را نداشتند.
پس از این حادثه بود که مساله مرجعیت امام مثل بمبی در شیراز و استان فارس منفجر شد. البته لازم به ذکر است که عامل اصلی تشکیل این جلسه مهندس طاهری و دوستان ایشان بخصوص آقای سید جعفر عباس زادگان بودند.
*در مورد آیت ا… پیشوا بیشتر توضیح دهید.
-در هر جلسه ای که در هر جا تشکیل می شد در دفاع از امام شرکت می کرد. از جمله در سال ۴۲، زمانی که امام در زندان بود. حدود ۱۰۰ نفر از علما در تهران متحصن شدند که آیت ا… پیشوا به عنوان نماینده مردم کازرون نیز از آن جمله بودند. این تحصن باعث شد تا رژیم جرات تعرض به امام را نداشته باشد. و در این تحصن مرجعیت امام را اعلام کردند.
جالب است بدانید که قضیه کاپیتالاسیون را هم آیت ا… پیشوا به امام گفتند. که خودشان از آقای مرحوم طباطبایی نماینده وقت مردم کازرون در مجلس شورای ملی شنیده بودند. طباطبایی نماینده نسبتاًً مردمی بود. بنده کاملاًً در جریان این موضوع بودم.
من با آقای پیشوا خیلی نزدیک بودیم.