به یاد عموی شهیدم شهید علیرضا اسدزاده که در عملیات کربلای4 ، حین عقب نشینی در اروند گلوله گلویش را شکافت.
سیب بود و آب بود و مهربانی های ما/
نان گرم و کرسی و آوازها/
یک به یک دیگر ز ما افتاده است/
کهنه و بی رنگ و رو در گوشه ی ایوان و هال/
انتشار: شعر نو -